سمیه پسندیده
مرکز بین المللی مطالعات صلح -IPSC
مقدمه
اگرچه اکنون مدتهاست که روسیه در دریای خزر سیاست روشن و شفافی اتخاذ نموده است، اما با این حال نیازمند به ایجاد اتحاد و شکلدهی سیاست نزدیک با ایران است. نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روسیه در کشورهای آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان نسبت به قبل بسیار کاهش یافته است و باید پذیرفت که تلاش دولتهایی که بعد از فروپاشی شوروی شکل گرفتند به دنبال یک سیاست خارجی مستقل هستند و بسیار تمایل دارند تا تنوع دیپلماتیک و شرکای سیاسی داشته باشند و علیرغم ترس از واکنش کرملین از سود اقتصادی حاصل از همکاری با غرب صرف نظر نکردهاند. روسیه در فضای دریای خزر و همچنین مجاور قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی به رقابت با ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا، چین، ترکیه و همچنین ایران میپردازد. اینطور که به نظر میرسد روسیه اهمیت همکاری با جمهوری اسلامی ایران را در مورد حل مناقشات دریای خزر و ایجاد اتحاد میان پنج کشور ساحلی به منظور استفاده مشترک از منابع دریای خزر درست کم گرفته است. در این نوشتار تلاش میشود تا ابعاد و علل ضرورت شکلگیری همکاری مشترک میان ایران و روسیه در حوزه خزر را مورد بررسی قرار گیرد.
واژگان کلیدی: رژیم حقوقی دریای خزر- ترانس خزر- ایران- روسیه- نظامیگری در خزر
تحلیل مسئله
اجماع نظر در مسئله خزر بدون ایران غیر ممکن است.
آنگونه که مشهود است، روند حل وضعیت حقوقی دریای خزر بیش از حد معمول به طول کشیده است به همین دلیل هم کارشناسان معتقدند که امضای نهایی کنوانسیون حقوقی درای خزر در آینده نزدیک بعید به نظر میرسد. طبق توافق سال 1940 که میان ایران و اتحاد جماهیر شوروی امضاء شد، دریای خزر به عنوان یک دریای داخلی مشترک میان دو کشور همسایه شناخته شد که باید به صورت مشترک نیز از تمام منابع آن بهره میبردند. چنین وضعیتی از سوی جامعه بینالمللی نیز به رسمیت شناخته شده بود، دو کشور ایران و شوروی حق ماهیگیری و ناوبری تا فاصله 10 مایلی از ساحل دریا را داشتند. وضعیت حقوقی دریای خزر از زمان فروپاشی شوروی تاکنون مبهم و بحث برانگیز است. چرا که در زمان اتحاد شوروی از سوی تمام دولتهای ساحلی منجمله آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان امضای قرار داد صورت گرفت، به همین دلیل رد اجرای یک جانبه آن قرار داد از سوی دولتهای ساحلی امکانپذیر نیست و نیاز به ایجاد یک توافق جدید است. روسیه، آذربایجان و قزاقستان یک پیشنهاد مشترک ارائه دادند، و آن تقسیم کف دریا و اشتراک در آبهاست. بر این اساس خواستار آن شد که دریای خزر به بخشهای ملی تقسیم گردد که بر پایه خط میانه یا فاصله مساوی و متناسب با طول خط ساحلی هر یک از دولت های ساحلی این دریا باشد. براین اساس عرض آبهای ملی (ساحلی) را قبلا 45 مایل و سپس 20 مایل و اکنون 15 مایل پیشنهاد نمودند و معتقدند یک سازمان نظارتی میتواند مسایل مربوط به اختلالات را حل و فصل نماید. طبق این پیشنهاد 64% از بستر دریای خزر به این سه کشور تعلق میگیرد و سهم ایران نیز بین 11 تا 14 درصد خواهد بود.
اما هنوز در بخش جنوبی دریای خزر بین مثلث ایران، آذربایجان و ترکمنستان توافق مشابه توافق میان روسیه و قزاقستان حاصل نشده و رژیم حقوقی آن مبهم است، و البته ایران نیز به نوبه خود مشروعیت موافقتنامههای روسیه با کشورهای آذربایجان و قزاقستان را به رسمیت نمیشناسد. در واقع ایران با طرح تقسیم دریا بر اساس اصل «خط میانه» (با فواصل مساوی از خط ساحلی هر کشور) به دشت مخالف است و به همین دلیل هم طرح تقسیم مشاع دریای خزر را مطرح مینماید. ایران بر این عقیده است که اگر قرار است دریا تقسیم گردد, تقسیم کف و سطح باید انجام بگیرد و طبق نظر کارشناسان فنی و حوقی سهم جمهوری اسلامی ایران بر مبنای قوانین دریاها و سایر قواعد بینالمللی حداقل 20% میشود.
بر اساس قوانین بینالمللی هرگونه تغییر در وضعیت حقوقی دریای خزر بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تنها بر اساس «اجماع» یعنی موافقت هر پنج کشور ساحلی باید انجام گیرد، و تا آن زمان توافق قبلی 1921 و 1940 بین ایران و اتحاد شوروی به قوت خود باقی میماند. بنابراین تا زمان تعیین نهایی وضعیت حقوقی دریای خزر، هر اقدامی که از سوی دولتهای ساحلی بدون گرفتن رضایت و موافقت دیگر کشورها انجام بگیرد، از نقطه نظر قوانین بینالمللی غیر قابل قبول ارزیابی میشود.
با این وجود روسیه هنوز موضع خود را تغییر نداده است، و بر اساس این طرح روسی محاسبه خط میانی, دریا را به 49% شمالی و 51% جنوبی تقسیم میکند. یعنی سه کشور ایران، ترکمنستان و آذربایجان میتوانند بخش جنوبی را به سه قسمت برابر که سهم هر کشور 17% خواهد شد تقسیم نمایند که این طرح با مخالفت ایران و آذربایجان قرار گرفت و همچنان بن بست بر مذاکرات حاکم است. بدین ترتیب فرمول کشورهای «پنجگانه» نه تنها در قالب «2+3» تعریف نمیشود، بلکه در حالت واقعیتر به «2+1+2» تقسیم میگردد. یعنی آذربایجان در وضعیت میانه قرار میگیرد، که با روسیه و قزاقستان اختلاف ارضی ندارد اما با ایران و ترکمنستان اختلافاتی وجود دارد. این مسائل همگی گویای وجود نقطه منفی و دردناک ناسازگاری در گفتگوهای خزر است.
پس از امضاء توافقنامهای میان آذربایجان و قزاقستان بخش روسی دریای خزر، بهطور کامل تعیین شده است و این درحالی است که دیگر مناطق درگیریهایی بر سر تقسیم حوزههای نفتی خزر هستند. در نهایت همانگونه که نتایج مذاکرات پنج جانبه نیز نشان میدهد مواضع ایران و ترکمنستان نیز معلوم هست و هر کدام دیدگاه جداگانه خود را دارند وتنها روسیه در این میان اندکی بی علاقه به نظر میرسد.
تهران تاکیدی بر موضع منفی روسیه ندارد.
با وجود اینکه تهران عمدتا موضع روسیه را در مسئله حقوقی دریای خزر منفی ارزیابی کرده است، مقامات ایرانی از هرگونه اظهار نظر که ممکن است توهین به کرملین را در بر داشته باشد، خودداری مینمایند. چرا که دولت باید به حفظ تعادل در روابط با روسیه توجه لازم را داشته باشد و در واقع در سطح بیانیههای عمومی، مقامات ایرانی سعی میکنند که بر برخی تفاوتها میان ایران و روسیه منجمله مسئله دریای خزر تاکید نکنند. علی اکبر ولایتی در این باره میگوید: «برای ایران، تلاش روسیه به منظور حفظ نفوذ سنتی خود در میان کشورهای ساحلی دریای خزر که زمانی جزئی از اتحاد شوروی سابق بودند، دارای اهمیت است و دارای جهتگیری ضد غربی و ضد ایالات متحده است»(1). ایران فراموش نکرده است که در فوریه سال 1997 سناتور رابرت برد در سخنرانی خود با موضوع « سیاست ایالات متحده در منطقه خزر» جمهوری آذربایجان را شریک استراتژیک خود در قفقاز معرفی کرد، و همچنین بیل کلینتون منطقه خزر را به عنوان منافع ملی ایالات متحده اعلام نمود. و البته واضح است که دستیابی به منابع نفتی دریای خزر تنها هدف ایالات متحده و متحدان او نیست، و اینطور که معلوم است خروج روسیه از این منطقه یکی از اهداف مهم آنها به شمار میآید. روابط ایران و روسیه حامل یکسری ویژگیهای مبهم است. به عنوان نمونه روسیه از ایران به عنوان یک برگ برنده در بازی ژئوپلتیک با ایالات متحده بهره میبرد، ایران نیز متقابلا به واسطه اقتدار و قدرت روسیه است که میتواند در امور داخلی کشورهای سهگانه خزر و همچنین سازمانهای بینالمللی دخالت نماید. آنچه مسلم است، ایالات متحده به نوبه خود مصمم است تا روسیه و ایران را در منطقه خزر مهار نماید، و کمک نظامی به کشورهای همسایه به بهانه افزایش امنیت در این منطقه غنی از منابع نفت و گاز یکی از جلوههای آن است.
ایران و روسیه مقابل طرح اتحادیه اروپا
کمسیون اتحادیه اروپا در سال 2011 با جمهوری آذربایجان و ترکمنستان برای احداث خط لوله گاز در خزر وارد مذاکره شد. اتحادیه اروپا این اقدام را به منظور کاهش وابستگی گازی به روسیه، تنوع مسیر گازی به اروپا و همچنین دور زدن ایران و روسیه برای انتقال گاز دریای خزر انجام گرفت. این تصمیم اتحادیه اروپا بدون توجه به وضعیت حقوقی و ژئوپلیتیکی موجود در دریای خزر اتخاذ شد، بنابراین از نظر ایران و روسیه اجرای این طرح غیر قانونی به شمار میآمد. زمانی که از تطابق مواضع ایران و روسیه در ارتباط با خط لوله انتقال گاز ترکمنستان از دریای خزر سخن به میان میآید، باید این مسئله را در نظر گرفت که سودآورترین مسیر برای انتقال گاز آسیای مرکزی خاک ایران است. البته ترکمنستان از این مسئله استقبال میکرد به شرط آنکه متحمل فشار از سوی ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا نبود. صرف نظر از عقاید روسیه، ایران هیچگاه با اجرای این طرح موافقت نخواهد کرد و در صورت لغو تحریمها بر علیه ایران و عادی سازی روابط با اروپا دشت ایران مناسبترین مسیر خواهد بود.
دورنمای مسئله
حقیقت امر در آن است که ايران بر خلاف سایر كشورهاي ساحلي، موضع خود را در مورد تقسيم درياي خزر از همان روزهای آغازین بحث پيرامون اين موضوع در دهه 90 تغيير نداده است و بر تقسيم دريا بين كشورهاي ساحلي به صورت مساوي با سهم ۲۰ درصد تاكيد ميورزد. اما چیزی که اکنون مشهود است، ایران در مسئله دریای خزر تا حدود زیادی از سیاستهای روسیه پیروی میکند. در حال حاضر شانس تصمیمگیری مستقل ایران اندکی کمتر است، چراکه که در مواردی به سیاست خارجی روسیه پیوند خورده است. در شرایط کنونی برخی امتیاز بخشیدنهای ایران به روسیه در منطقه خزر مثل نظام حقوقی دریا به ضرر ایران نخواهد بود. گرچه ایران تمام تلاش خود را خواهد نمود تا وضعیت موجود را حفظ کند و تغییر و تحولات دیگری را نپذیرد. در مسئله «ترانس خزر» نیز باید گفت با وجود حمایت آمریکا و اتحادیه اروپا از طرح ترانس خزر، اجرای آن را نمیتوان عملی دانست. صحبت در این نیست که این کشورها حق دارند یا خیر، بلکه روسیه توان آن را دارد که نظم را به زیان این کشورها به هم بزند، بنابراین نخبگان حاکم بر این دولتها باید به منافع روسیه توجه ویژه معطوف بدارند. از نظر ویژگیهای روانی دراروپا، شرکتها تمایلی به سرمایهگذاری در مناطق بحرانی ندارند، روسیه این مسئله را درک نموده است و نوعی جنگی لفظی آغاز کرده تا این شرکتها در سرمایهگذاری خود احساس امنیت نکنند.
در مورد مسئله خزر نکته قابل توجه دیگری هم وجود دارد، و اینکه به نظر ميرسد ملاحظات نظامي، يكي از مهمترين دلايلي است كه روسيه بر الگوي «تقسيم بستر و مشاع در سطح» تأكيد دارد. به عبارت ديگر، مسكو بر آن است تا از اين طريق محدوديتهاي احتمالي در تردد كشتيهاي نظامي خود در درياي خزر را به حداقل برساند. در این مورد باید گفت برای مسکو قبل از هر چيز، مساله جلوگيري از حضور نيروهاي نظامي خارجي در خزر اهميت دارد، كه ميتواند در شرايطي كه هنوز بين ۵ كشور ساحلي در زمينه مسائل مورد بحث در جريان نهايي شدن رژيم حقوقي درياي خزر اجماع وجود ندارد، موقعيت ايران را تنزل دهد. اين رويكرد باعث ميشود تا حركت كشتيهاي جنگي كشورهاي ساحلي كه مرز ميان آنها فقط در سطح آب مشخص شده، تنظيم شود و ميتواند حركت كشتيهاي جنگي روسي و بقيه كشورهاي ساحلي را با مشكل مواجه سازد.
1- iran.ru/rus/news_iran.php?act=news_by_id&news_id=805441