خاورمیانه؛ منطقهای عاری از سلاح هستهای

احسان برزگری
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد:
در سرآغاز هزاره سوم، خاورمیانه همچنان بینالمللی ترین منطقه دنیاست. بررسی تحولات امنیتی در خاورمیانه، بویژه پس از فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی و تغییر نظام امنیت بین الملل، از جمله موضوعات مهمی به شمار میرود که از وجوه و ابعاد مختلفی در ارتباط با منافع ملی ایران برخوردار است.
میزان تسلیحات و تاسیسات نظامی کشورهای خاورمیانه در مقایسه با جمعیت و درآمد سرانه مردم منطقه، در دنیا بی نظیر است. به عبارت دیگر سرانه هزینه نظامی در خاورمیانه بالاترین مقام را در دنیا دارد. فکر ایجاد مناطق عاری از سلاح هسته ای از سالها پیش به عنوان یک برنامه میان مدت در جهت نیل به خلع سلاح کامل هسته ای مطرح شد. تلاش و اقدام برای محدودسازی و شاید نابودسازی سلاح های کشتار جمعی درخاورمیانه، علاقه بسیاری را به خود جلب کرده است. وقوع چندین جنگ در دهه های اخیر در این منطقه (جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران 1988-1980، جنگ در خلیج فارس پس از اشغال کویت از سوی عراق 1991، حمله نظامی ایالات متحده امریکا و متحدانش در مارس 2003 به عراق و جنگ های میان اعراب و اسراییل )، به علاوه تضاد ایدئولوژیک بین برخی از کشورهای عربی و جمهوری اسلامی ایران، که در نتیجۀ تحرکات سیاسی غرب علی الخصوص امریکا، به عدم همگرایی سیاسی در منطقه منجر شده، وجود سلاح هسته ای در اسرائیل و در آخر دوگانگی برخورد غرب در مواجهه با برنامه هستهای ایران، همگی نشان از تنش زا بودن این منطقه دارد. حال با توجه به گوناگونی نظرات و کارهایی که در این زمینه شده مساله ای که این مقاله قصد پاسخ به آن را دارد این است که آیا خاورمیانه خواهد توانست درآیندهای نزدیک به منطقه عاری از سلاح هستهای تبدیل شود؟
واژگان کلیدی: خاورمیانه، خلع سلاح، منطقه عاری از سلاح هستهای،
تحلیل رخداد:
مساله ایجاد منطقه عاری از سلاح های هستهای در خاورمیانه چند سالی است که مورد توجه دولت ها و سازمانهای منطقهای و جهانی قرار گرفته است، ایران و مصر از پیشگامان این مسئله بوده اند. بررسی سیاست دولتهای منطقه در این زمینه و شرایط و اوضاع و احوال منطقهای از حیث استراتژیک و برشمردن مهمترین موانعی که در حال حاضر پیش روی این تجربه منطقه ای کنترل تسلیحات وجود دارد، ما را در فهم دقیق تر این مسئله یاری خواهد نمود.
تلاش برای خلع سلاح در جهان
خلع سلاح به مفهوم تحدید و کاهش ابزار جنگ است، خواه این ابزار نیروی انسانی باشد یا نیروی مادی. این مفهوم از لحاظ لغوی، انهدام کامل تسلیحات را در برمیگیرد. کانت در صلح دائم خود خواستار حذف تسلیحات به عنوان سومین ماده از صلح دائمی بین دولتها شد. در قرن 19 جنبش خلع سلاح در بسیاری از کشورها آغاز شد. موافقتنامه راش بگت مورخ 1817 بین انگلستان و امریکا در مورد غیر نظامی شدن مرزهای کانادا و امریکا بیانگر این بود که عقاید کانت در قالب نظریات مشابه در اولین کنفرانس لاهه 24 اوت 1889 توسط تزار نیکلاس دوم، منعکس گردید. خلع سلاح یعنی نابودی جنگ به روش ساده و مستقیم با حذف ابزاری که با استفاده از آن جنگ میسر می شود. تلاش ها برای خلع سلاح را میتوان به دو دوره زیر تقسیم کرد.
الف- تلاشهای خلع سلاح پیش از جنگ سرد
نخستین تلاشهای چند جانبه مربوط به خلع سلاح و امنیت بین المللی پس از تشکیل دولتهای بینالمللی مدون، متعاقب پیمان وستفالی در سال 1648، برای تدوین کنگره وین بود که منجر به تعهد دولت های شرکت کننده برای اقدام دسته جمعی علیه هرگونه تهدید نسبت به نظام جدید التاسیس بود. قدیمی ترین اقدامات چند جانبه خلع سلاحی به سالهای اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم برمیگردد. مهمترین این کوششها کنفرانس های سال 1899 و 1907 لاهه بود که به عنوان نخستین کنفرانس های خلع سلاح تلقی می شود. دراین کنفرانس ها سعی شد تا با برپایی یک کنفرانس بین المللی قواعدی را برای استفاده از تسلیحات در جنگ وضع کند.
تجربیات جنگ جهانی اول دولتمردان را متقاعد کرد تا مکانیسمی برای دوران بعد از جنگ طراحی کنند که مانع از بروز جنگ شود. هدف اولیه جامعه ملل جلوگیری از فروپاشی از نظام بین المللی جدید از طریق توسعه همکاری های بین المللی برای حفظ صلح و امنیت بین المللی بود. تجربه حاصل از جامعه ملل هنگامی که نتوانست از مخالفت اعضای جامعه با میثاق آن جلوگیری کند، شکست خورد. جنگ جهانی دوم ضرورت سیستم چندجانبه موثر برای حفظ و ارتقاء امنیت بین المللی را دوباره روشن ساخت.
تاسیس سازمان ملل متحد، قبل از آنکه جنگ جهانی دوم پایان یابد، تاکیدی بر این نکته بود که با تدوین یک سیستم امنیت بین المللی مکانیسمی برای ممانعت دولت ها از وارد کردن جهان به جنگ بر اثر عمل تجاوزکارانه ایجاد کند. پیش بینیهای منشور ملل متحد در امر کنترل تسلیحات و خلع سلاح اهمیت نقش مجامع بینالمللی در ارائه و پیشبرد طرحهای مربوط به تنظیم و تحدید تسلیحات را نشان میدهد. بکارگیری سلاحهای هستهای علیه ژاپن آن هم کمتر از دو ماه پس از امضاء منشور ملل متحد در سانفرانسیسکو، فوریت ها و تقاضا های جدیدی را جهت کنترل تسلیحات و حفظ تحکیم بین المللی مطرح ساخت. منشور ملل متحد تحت مفاد مواد 11 (مجمع عمومی) و 26 (شورای امنیت) خلع سلاح و مقررات تسلیحات را از عوامل ضروری در نظام امنیت بینالمللی میداند که منافع تمامی دولت ها نه فقط ابرقدرت ها، را تامین می نماید.
مفهوم امنیت که در منشور ملل متحد برجسته شده است تاکید بیشتری بر روی قانونمند کردن تسلیحات می کند تا خلع سلاح . اصطلاح خلع سلاح در بخش 2 منشور آمده است که اصول کلی همکاری برای تدوام امنیت و صلح بین المللی شامل اجرای خلع سلاح و قانونمندی تسلیحات را مشخص و توصیه کند. با این وجود وقتی که منشور وظایف و اختیارات شورای امنیت را مشخص می کند در مواد مربوط ذکری از خلع سلاح نیامده است. دو تحول موجب تغییر تمرکز از قانونمندی تسلیحات به خلع سلاح گردید:
1) ظهور سلاح های هسته ای
2) مسابقه تسلیحاتی دو اتحادیه نظامی ناتو و ورشو.
استفاده از سلاح هسته ای در اگوست 1945 ضرورت و فوریت در نظر گرفتن خلع سلاح را برای جامعه جهانی مشخص کرد. این مسئله در نخستین قطعنامه مجمع عمومی در 24 ژانویه 1946، که کمیسیون انرژی اتمی تاسیس شد، نمود داشت. کمی بعد مذاکره در مورد سلاح های متعارف به وسیله شورای امنیت در فوریه 1947 آغاز شد، لیکن مذاکرات در هیچ یک از این دو زمینه پیشرفتی نداشت، و پروسه خلع سلاح چند جانبه با توسعه توانایی هسته ای دولت ها پیچیده تر شد.
ب- تلاش های خلع سلاحی پس از جنگ سرد
منطق دکترین های بازدارندگی جنگ سرد از یک سو منجر به استمرار و تعمیق سریع پیشرفت های تکنولوژیک در زمینه سلاح های هسته ای شد و از طرف دیگر منجر به انعقاد قراردادهای کنترل تسلیحات یکی پس از دیگری شد. بر خلاف امریکا که در دهه 1970 و نیمه دهه 1980 نوسازی تسلیحاتی را انجام داد، تغییر رهبری در شوروی موجب آغاز پروسه کاهش تنش و حرکت به سوی خلع سلاح شد. فشارهای اقتصادی با روح سیاسی جدید در اتحاد شوروی، دیگر کشورهای بلوک شرق را به انجام تغییرات مشابه رهبری کرد.
در اواخر دهه 80 نیاز های امنیتی و سیاسی ابرقدرت ها تغییر کرد. پس از پایان جنگ سرد مفهوم جدیدی از امنیت پدیدار شده است، علاوه بر این مفهوم دوست و دشمن در شرق و غرب دستخوش تغییرشد. همچنین امکان تغییرات عمده در مورد سلاح های کشتار جمعی و در مورد اهداف و مفهوم خلع سلاح ایجاد شد. گسترش روحیه اعتماد و همکاری متقابل راه را جهت مذاکره و انعقاد قراردادهای خلع سلاح هموار کرد و پیمانهای مهمی همچون کنوانسیون سلاح های شیمیایی، معاهده منع جامع آزمایشهای هستهای، تدوین پروتکل بازرسی کنوانسیون سلاح های میکروبی منعقد و یا مذاکره شدند و نیز تمدید نامحدود معاهده عدم گسترش سلاح های هستهای با اجماع و همکاریکامل این قدرتها امکان پذیر شد.
یکی از ویژگیهای مهم معاهدات و کنوانسیون خلع سلاح این دوران، که اجرای دقیق و کامل آنها را تضمین میکرد، تدوین نظام بازرسی پیچیده، مداخله جویانه و بسیار کارآمد بود. این پدیده، ویژگی خاص همین دوران است که با تشکیل سازمانهایی بین المللی و با استفاده از جدیدترین و کارآمدترین تجهیزات و دانش فنی در حال گسترش می باشد.
خاورمیانه و منطقه عاری از سلاح هستهای
خاورمیانه، مفهوم جغرافیایی و سنتی است که در مباحث سیاسی روزمره مورد استفاده قرار میگیرد اما تعریف محدوده جغرافیایی آن به منظور تنظیم تسلیحات معمول نیست. ارائه تعریفی مناسب برای اجرای حقوقی منطقهای عاری از سلاح هستهای یا سلاحهای کشتار جمعی در خاورمیانه میتواند با تعاریفی که در گذشته به مناسبتهای مختلف از خاورمیانه شده است، هماهنگ و منطبق نباشد. ارائه تعریف جامعی از خاورمیانه عاری از سلاح برای تنظیم تسلیحات باید کلیه دولتهایی را که دارای پیوند امنیتی مشترکی هستند دربرگیرد یا حداقل عاملان اصلی مخاصمات این منطقه را شامل شود. بنابراین ارائه تعریف جامعی از خاورمیانه برای تنظیم تسلیحات دشوار است.
در پرتو تجارب موجود و پیشرفت خلع سلاح، پس از جنگ سرد، یک سری اصول حاکم بر خلع سلاح و بازرسی های سلاح کشتار جمعی و فعالیت های ضد موشکی تنظیم شده است. برای دستیابی به حداکثر اطمینان از عدم یا حداقل گسترش سلاح های کشتار جمعی در خاورمیانه ضروری است تا از این تجارب به دست آمده برای سازماندهی، اجرا و توسعه یک سیستم شفاف و نظارت یکپارچه در خاورمیانه استفاده گردد. این اصول بیش از مقایسه اصول و قواعد امنیت آژانس و وضعیت خاورمیانه تنظیم شده اند و قابلیت کاربرد عمومی نیز دارند. برخی از این اصول از این قرار هستند:
فراگیری از شفاف سازی موضوع کنوانسیون سلاحهای شیمیایی 1993 پاریس و پروتکل تقویت کارایی و بهبود تاثیر نظام بازرسی1997 آژانس.
ایجاد سیستم شفاف نما و نظارت یکپارچه که با استفاده از فنون و روش های متعدد قادر به حصول حداکثر اطمینان از اجرای تعهدات باشد.
به منظور جلوگیری از سرقت یا استفاده و تصرف غیرمجاز، باید بالاترین معیارهای امنیت و حفاظت فیزیکی مواد ،تسلیحات و تجهیزات هسته ای رعایت شود.
ترویج استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی و فن آوری های دو منظوره، همکاری باید در زمینه روش ها و فنون بهبود نظارت، فعالیت ایمنی، حفاظت محیط زیست و نحوۀ ادارۀ زباله ها…..باشد.
هر یک از اعضای منطقه باید قوانین داخلی برای منع توسعه، ساخت، انباشت و کاربرد سلاح های کشتار جمعی وضع کند و نهاد صلاحیت داری برای نظارت بر اجرای این قوانین تاسیس کند. سیستم شفاف ساز معاهده باید با قوانینی ملی تکمیل گردد.
یک فرهنگ خلع سلاح و منع گسترش باید به وجود آید و از طریق آموزش و اطلاع رسانی بین سازمانهای نظارت، سیستم های آموزشی و عموم منتشر شود. این موضوع مسئولیت همگانی را برای خلع سلاح و امنیت منطقه ای ترویج و نظارت اجتماعی را افزایش می دهد.
به هر حال آمیزهای از اختلافات سیاسی و امکانات هستهای موجود در خاورمیانه، مبنای گسترش تسلیحات هستهای در این منطقه به شمار میآیند. برخی صاحب نظران بر این عقیده هستند که تحقق طرح خاورمیانه عاری از سلاح هستهای خود موجب تسریع جریان صلح خاورمیانه میشود و برخی دیگر ایجاد چنین منطقهای را در سایه پیشرفتهای حل و فصل اختلافات سیاسی میدانند. طرح این دو رهیافت نشان از دو راهی میدهد که از گذشته در تلاشهای خلع سلاح وجود داشته است. آیا ابتکارات و طرح های خلع سلاح میتوانند منجر به آرام کردن بحران های بین المللی و اجتناب از آنها شوند یا این که در مرحله اول شرایط سیاسی لازم باید فراهم آید تا زمینۀ ابتکارات خلع سلاح مهیا شود.
دورنمای رخداد:
از مهمترین موانع محوری بر سر راه عاری شدن منطقه خاورمیانه از سلاح هستهای، نبود همگرایی بویژه در بعد سیاسی بین کشورهای منطقۀ خاورمیانه است. این مساله خاورمیانه را به یکی از عجیبترین و در عین حال پر مناقشهترین مناطق جهان تبدیل کرده است. به طوری که برخی صاحب نظران به این نتیجه رسیده اند که حتی نام”منطقه” را نمیتوان بر این نقطه از کرۀ خاکی نهاد، چرا که منطقه به واحدی اطلاق می شود که به یک میزانی از اشتراکات و همگراییها رسیده باشد. موانع بسیاری پیش روی همگرایی در خاورمیانه است و چنانچه موانع برطرف گردند، پدیده همگرایى نیز ظاهر خواهد شد. این موانع عبارتند از:
1- ناهمگونى اعضا و عدم تعادل اقتصادى و درآمد سرانه آنها.
2- دخالت ابرقدرتها؛ زیرا همگرایى در این منطقه بسیار حساس و مهم جهانى تسلط بر قریب 60 درصد از نفت جهان و بازارهاى مصرفى داخلى و پیامدهاى دیگرى را به همراه خواهد داشت.
3- عدم توجه اعضا به زمینههاى موجود و منافع مشترک در راستاى همگرایى و بى توجهى به نتایج مثبت این مساله.
به هر حال، به دلیل عدم یکپارچگی سیاسی، تفاوت ساختار سیاسی کشورهای منطقه، ناسیونالیسم، سطح نابرابر قدرت دولتهای منطقه، تعدد قدرتهای منطقهای، ماهیت رقابت آمیز روابط کشورهای منطقه، بیثباتی سیاسی در کشورهای منطقه و نفوذ قدرتهای خارجی در منطقه، ما با سطح وسیعی از عدم همگرایی سیاسی در منطقه رو برو هستیم. در وضعیت سیاسی فعلی و در شرایطی که بسیاری از آغاز یک رقابت شدید برای دستیابی به انرژی هستهای در منطقه سخن میگویند، ضرورت تلاش بیشتر برای ایجاد منطقهای عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه را ضروری میسازد. اقدام به ایجاد این منطقه یک راهکار منطقهای و محدود است. سنگ بنای ایجاد یک منطقه عاری از سلاحهای هستهای در خاورمیانه تعهد و اراده سیاسی دول واقع در منطقه است، که در حال حاضر به هیچ وجه دیده نمیشود. آنها میبایست تعهد خطیر و اخلاقی را در نظام امنیت منطقهای خاورمیانه پذیرا باشند و برای نیل به تعهداتی از لحاظ حقوقی الزام آور تلاش کنند، همچنین بایستی مذاکرات صلح خاورمیانه تا نیل به موافقنامه های صلح دنبال شود. بعلاوه به منظور ایجاد جو اعتماد بین دول منطقه و ترویج صلح در خاورمیانه، شفاف سازی، امری ضروری و اساسی است و سیاست عدم انکار و عدم تائید سلاح های هسته ای مخالف با اصل شفاف سازی است. در حال حاضر نیز اسرائیل با عدم الحاق به پیمان منع گسترش سلاح های هستهای از این سیاست استفاده میکند. به نظر میرسد مهمترین راه حل برون رفت از این وضعیت و ایجاد خاورمیانه ای عاری از سلاح هسته ای، ایجاد همگرایی همه جانبه و فراگیر در سرتاسر خاورمیانه است.