مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

حقیقت صلح فراسوی جنگ هویت در قفقاز

اشتراک

احسان شاه حسینی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

بیان رخداد:
قفقاز منطقه ای است که بحران های گوناگونی را در خود جای داده و وارث بسیاری از چالش های سیاسی و اقتصادی بازمانده از دوران شوروی است و محل تلاقی منازعات سیاسی، دینی، قومی و اجتماعی میان مردمان ساکن در این حوزه تمدنی بوده است. این منطقه، بی ثباتی های سیاسی، مشکلات اقتصادی و بحران های اجتماعی گوناگونی را از سر گذرانیده و مردمان آن دیار نظاره گر بسیاری از تغییرات و چالش های همراه با هزینه های انسانی و مادی بالا بوده اند.
از این رو، بطور کلی می توان مشکلات موجود در این حوزه را به دو بخش داخلی و خارجی تقسیم کرد، که در ذیل به بخش داخلی مشکلات و نوع نگاه و تعریف مردمان قفقاز نسبت به هویت های گوناگون موجود در این حوزه تمدنی، به عنوان عنصر شکل دهنده بحران های سیاسی و فرهنگی در منطقه قفقاز پرداخته می شود. از این رو در این مقاله در پی واکاوی نسبت تعاریف هویتی با خشونت ها و منازعات شکل گرفته شده در حوزه قفقاز خواهیم بود تا تلاشی در جهت تحلیل ماهیت بروز منازعات و خشونت های ایجاد شده در منطقه و نسبت آن با تعاریف هویتی با نگاه به ریشه یابی مشکلات منطقه از درون خود این حوزه تمدنی باشد.
تحلیل رخداد:
الف- تنش ها و منازعات شکل گرفته در منطقه قفقاز:
بحران قره باغ :
قره باغ منطقه ای است که در قفقاز جنوبی واقع شده و 5 درصد از خاک آذربایجان را به خود اختصاص داده است. جمعیت آن را 21% آذری و 77% ارمنی تشکیل می دهند. اختلافات میان آذری ها و ارامنه دارای قدمتی طولانی است. رویکرد افراطی آذری ها نسبت به ترکیه بر اساس مولفه های نژاد و قومیت ترک، در کنار دین اسلام و مذهب تشیع، عاملی در جهت شکل گیری هویتی یکسان با تعریف مشخصی از “خود” در مقابل “دیگری” ای که از لحاظ نژادی و دینی متفاوت است، می باشد.
از سوی دیگر، ذهنیت تاریخی ارامنه هم از دیگر عواملی است که باعث شعله ورتر شدن آتش تنش ها و منازعات در این منطقه شده است. خواست و میل دیرین ارامنه برای داشتن سرزمین واحد در کنار تجربه تاریخی تلخی که از حد واسط قرار گرفتن میان عثمانی های ترک مسلمان در کنار روسیه تزاری مسیحی داشته اند، که تا زمان فروپاشی شوروی و فرصت ایجاد کشوری ارمنی باقی ماند، ذهنیت تاریخی ارامنه را تشکیل می دهد. در این میان، قره باغ به عنوان برج و باروی ملی گرایی و خواسته های تاریخی ارامنه، از سوی رهبرای جنبش ملی ارامنه مورد توجه قرار گرفت. البته اختلافات دینی و قومی از نمودهای این نزاع تاریخی به حساب می آیند که البته رنگ و بوی قومیتی آن بیشتر است.
بحران چچن :
چچن از مناطق قفقاز شمالی است که دارای ویژگی های خاص برای برخورداری از هویت مستقل می باشد، چرا که به لحاظ جغرافیایی، دینی، زبانی، جمعیتی و اقتصادی دارای موقعیت ویژه ای است و پتانسیل های خودمختاری را داراست. چچن ها با سیاست های انهدام نژادی و پاکسازی قومی از جانب روسیه، نیروی انگیزشی کافی را برای مبارزه و کسب استقلال به دست آورده اند. در این بحران تفاوت های دینی و قومی دارای نقش بارزی در ادامه منازعات در این بخش هستند. باتوجه به ویژگی ها و خواسته های مردمان چچن، از دوران تزار تا انقلاب روسیه و فروپاشی شوروی و بعد از آن، استقلال طلبی و رسیدن به خواسته های تاریخی خود، همواره در نسل های مختلف آنها جریان داشته است.
در کنار این دو بحران مهم، می توان از بحران های اوستیا، بحران آبخازستان، بحران گرجستان و آذربایجان نام برد. اینها همگی نمودهایی از چالش ها و منازعات میان اقوام و ادیان و بطور کلی هویت های گوناگون موجود در این حوزه تمدنی می باشند. از این رو، برای تشریح موضوع به تکثر هویتی موجود در منطقه اشاره خواهد شد :
ب- تکثر هویتی در قفقاز:
تکثر جغرافیایی :
قفقاز از دو قسمت قفقاز جنوبی و قفقاز شمالی تشکیل می شود. قفقاز جنوبی، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان و ناحیه کارس در ترکیه و قفقاز شمالی که در روسیه واقع شده، جمهوری کاراچای- چرکسیا، کاباردینو- بالکاریا، اوستیای شمالی، اینگوش، چچن و داغستان را در برمی گیرند.
در جغرافیای سنتی اروپا، قفقاز به مثابه جدا کننده اروپا (در شمال) و آسیا (در جنوب) است، اما در جغرافیای گرجستان و ارمنستان، این ناحیه کاملا اروپایی در نظر گرفته می‌شود. این پهنه جغرافیایی باعث شکل گیری هویت های جغرافیایی گوناگون در مناطق متفاوت کوهستانی و دشت های قفقاز می شود که اقوام گوناگونی در مناطق مختلف این حوزه ساکن شده و بخشی از هویت خود را از محیط زندگی خود کشف می کنند.
تکثر هویت قومی و زبانی:
قفقاز با حدود 50 گروه قومی، دارای تنوع بالایی به لحاظ قومیتی می باشد و طبقه‌بندي اين اقوام به آسانی صورت نمی پذیرد، چراکه طبقه بندی براساس محل سكونت و یا مذهب، نتایج مختلفی را در بر دارد. همچنین تفكيك قومی در قفقاز بر اساس معیار زبانی هم انجام گرفته است، هرچند تعلقات مذهبی نيز در شكل‌گيری قوميت ‌ها بی‌تاثير نبوده اند و امروز نيز نقش قاطع در تعیین هويت ساكنان اين سرزمين دارند.
در قفقاز به لحاظ زبانی شانزده قوم به زبان‌های قفقازی، پنج قوم به زبان‌های تركی و چهار قوم به زبان‌های ايرانی سخن می‌گويند. ارمنی نیز زبان جداگانه‌ای است و همچون زبان‌های ايرانی، از شاخه های خانواده زبان‌های هند و اروپايی به شمار می آید.
زبان به عنوان عامل اجتماعی و فرهنگی برقرار کننده رابطه های انسانی به یک معنا و رابطه های نسل های انسانی به معنای دیگر، از حیاتی پر شور در زندگی انسان برخوردار است. از این رو، هر کدام از اقوام ساکن در این حوزه تمدنی دارای استقلال زبانی یا به نوعی تفاوت زبانی می باشند که منشاء شکل گیری تکثر در بطن یک عامل اجتماعی و فرهنگی به نام زبان در این حوزه تمدنی است .
تکثر هویت دینی :
قفقاز که محل تلاقی دو تمدن اسلامی و مسیحی بوده است، دارای تنوع بالای دینی و مذهبی می باشد که شامل مسلمانان شیعه در آذربایجان و سنی در قفقاز شمالی است. اکثریت ارامنه و گرجی های این منطقه هم وابسته به کلیسای ارتدوکس شرقی می باشند.
ویژگی های قومی، دینی، زبانی، جغرافیایی و اجتماعی باعث شکل گیری هویت های متکثری در این منطقه گردیده و همین هویت های متکثر و گوناگون قومی و مذهبی در میان مردمان این منطقه، خود یکی از ویژگی های بارز قفقاز به حساب می آید.
به دلایل گوناگونی چون مسائل و رخدادهای سیاسی، مرزبندی های ایدئولوژیک و برتری جویی هر کدام از آنها نسبت به دیگری، قدرت طلبی رهبران سیاسی و ایدئولوژیک، ساختار اقتصادی و جغرافیایی منطقه و عدم مجال دادن به عقل برای به چالش کشیدن قدرت های مطلق و استبدادهای دینی، سیاسی و فکری شکل گرفته شده در تاریخ این منطقه، اسبابی در جهت رشد منازعات و بروز خشونت های انسان سوز پدید آمده است.
حقیقت صلح فراسوی توهم هویت در قفقاز :
بسیاری از منازعات به وجود آمده در منطقه قفقاز، به تعارضات هویتی میان مردمان ساکن در این حوزه تمدنی باز می گردد. آنها یا بازیچه بازیگران قدرت شده اند یا خود گریبان چاک تعصب های هویتی شان بوده اند.اما پرسش اینجاست که کدام هویت؟ بحث تعریف هویت و کشف هویت در میان مردمان این دیار می تواند گره از ریسمان تعارض میان هویت ها و در نتیجه بروز خشونت های زائیده آن باز کند.
جدا از بحث فلسفی در خصوص تعریف هویت به معنای تشخیص یک شیء یا یک شخص و تعریف اجتماعی جدید آن با عنوان چگونگی فرهنگ جامعه و فرد، هویت بدان معناست که هر فرد واجد خصوصیات متفاوتی است که هویت وی را تشکیل می دهند. اما زمانی که یک فرد، تنها یکی از خصوصیات و هویت های دینی، زبانی، قومی، ملی، سیاسی،انسانی و غیره خود را برگزیند و از دیگر هویت های خود چشم پوشی کند، آن زمان است که توهم هویت خلق شده و خشونت پا به میان می گذارد.
زمانی که یکی از ارامنه، هویت ارمنی خود، که متشکل از هویت نژادی و دینی اوست را تنها هویت خود بداند، بدان معناست که وی از دیگر هویت هایی که ممکن است واجد آنها نیز باشد، چشم پوشی می کند. این زمان است که قره باغ مظهر خواسته های ملی و تاریخی اش می شود و فرد مقابلش، نماینده کسانی می شود که در طول سالیان دراز بر او ظلم رانده اند و خواسته های ملی شان را سرکوب کرده اند. پس با تمام قدرت و خشونت به مقابله با آنها بر می خیزد.
در مقابل هم، اگر شهروند آذربایجانی هویت خود را بر اساس نژاد ترک و تفاوت دینی و مذهبی خود قرار دهد، فرد مقابل اش را “دیگری” می داند و این جاست که حقیقت ها یکی نیستند و انسان ها جامه های متفاوت بر تن کرده اند و هیزم آتش خشونت گداخته تر می شود.
این تکوارگی هویت، راه را برای تعامل و گفتگو میان “خود” و “دیگری” خواهد بست. چرا که تنها انگشت تاکید بر تفاوت ها گذاشته شده است و هویت های مشترک میان دو انسانی که در کنار هم زیسته اند را به دور انداخته اند. در نتیجه، خشونت از میان مرزبندی میان “خود” و “دیگری” به وجود می آید و ناشی از نگاه کردن به تمام اجزاء و عناصر از یک دریچه هویتی است. خشونت شکل گرفته شده در رد و کنار زدن “دیگری”، بازتابی از همین مونولوگ هویتی در میان آدمیان می باشد. چرا که دیالوگ هویتی تنها مبتنی بر جدایی دو جزیره هویتی دور از هم نیست، بلکه دیالوگ بر اساس در کنار هم قرار گرفتن هویت های گوناگون، گاه متفاوت و گاه مشترک خواهد بود، که بری از خشونت است. این زدودن توهم خشونت، از ماهیت گفتگو بر می خیزد.
در نگاهی دیگر، همان فرد ارمنی ممکن است در کنار هویت ارمنی و مسیحی بودن، هویتی قفقازی، یکتا پرست، حامی دموکراسی، آسیایی، هوادار یک تیم فوتبال قرمز پوش، علاقه مند به موسیقی ایرانی و بسیاری هویت های مشابه با فرد آذربایجانی داشته باشد.
چرا تنها یکی از هویت ها مورد توجه قرار می گیرد؟ و چه چیزی افراد را به تکوارگی هویت وا می دارد ؟ آیا چیزی جز کشف اشتباه هویت است؟! ریشه بسیاری از منازعات افراد درست در همین نکته جای دارد. کشف و تعریف درست و غیر تکواره از هویت می تواند بسیاری از مشکلات را از سر راه بر دارد.
در نمونه ای دیگر، یک فرد ممکن است شهروند گرجستان، دارای هویتی قفقازی، مسلمان سنی، هوادار دموکراسی، گیاه خوار، آسیایی، روزنامه نگار، هوادار موج نوی سینمای فرانسه، کارشناس زبان فارسی و بسیاری هویت های دیگر باشد. این فرد هنگام انتخاب فیلم، هویت سینمایی اش اولویت پیدا می کند. این هویت سینمایی، برای وی هویت مشترکی با فردی مسلمان شیعه، آذری و ترک زبان ایجاد می کند؛ در حالی که به لحاظ مذهبی، قومی و زبانی با هم متفاوت هستند. یا زمانی که بر اساس هویت دینی دارای تفاوت با فردی می شود که گرجستانی، قفقازی، آسیایی، گیاه خوار، اما مسیحی است، در اینجا تنها هویت دینی این دو هموطن  متفاوت می شود که با تعریفی تکواره از هویت، تعارض و خشونت در میان آنها شعله ور می شود، در حالی که هویت های مشترک بسیاری دارند.
اما در فرض ابتدایی مبنی بر هویت های گوناگون فرد، این موقعیت زمانی و مکانی است که در اولویت بندی هویت موثر می باشد. علاوه بر آن، زمینه های اجتماعی هم در گزینش هویت دارای اهمیت هستند. اما این را باید در نظر داشت که گزینش هویت از هر نوع که باشد، در محدوده ای خاص انجام می گیرد و فرد در گزینش هویت خود، وابسته به محیط و زمینه های اجتماعی و فردی خود می باشد.
تکثر و تنوع اقوام، ادیان و زبان های موجود در منطقه قفقاز، باعث شکل گیری هویت های گوناگونی در منطقه شده و تکثر هویتی بالایی را ایجاد کرده است. به دنبال آن، بسیاری از تعارضات و بحران ها در این منطقه شکل گرفته است که به دلیل همین موزائیکی بودن هویت های مختلف می باشد. گاه در بحران های به وجود آمده، همپوشانی های هویتی نیز صورت گرفته است که چند نمونه از بحران های موجود در قفقاز شمالی و جنوبی را هم شامل می شود. این جاست که تعریف درست و کشف صحیح هویت از سوی افراد، اهمیت می یابد.
چگونگی ایجاد صلح  فراسوی جنگ هویت در منطقه قفقاز، مبتنی بر تعریفی درست از هویت بنا شده، که وابسته به کشف صحیح هویت می باشد. جهان امروز محل مرزبندی های عمومی برای افراد بر اساس یک یا دو مولفه از هویت افراد نیست. چرا که در عرصه ارتباط و به دلیل تعاملات جهانی، حوزه های مشترک افراد افزایش یافته و هویت افراد از گستردگی بیشتری برخوردار گشته است.
در نتیجه، القای تکوارگی هویت از سوی جامعه به فرد، عاملی در جهت عدم کشف هویت برای فرد و شکل گیری جزایر هویتی میان آدمیان خواهد بود و فهم مشترک را از افراد خواهد گرفت. این موضوع باعث رونق خشونت به عنوان دفاع از ارزش های هویتی خود خواهد شد. چیزی که در بحران های شکل گرفته در حوزه قفقاز به کرار تکرار شده و هویت های تکواره چنان آتشی در خرم آدمیان زده اند که جدا از همه هویت های مشترک، آنان را از هویت انسانی شان دور ساخته و خشونت در میانشان آفریده شده است.
دورنمای رخداد:
سرنوشت همه فرهنگ های گوناگون محکوم به همزیستی موزائیک وار در کنار هم با هویت های مجاور و هم پوشاننده در دنیای مورد تصور انسان امروز است. در نتیجه، حقیقت صلح فراسوی جنگ هویت در قفقاز، از بطن کشف صحیح و غیر تکواره از هویت های گوناگون افراد بیرون می آید. جهان امروز شاهد هویت های چهل تکه ای است که از چند گانگی فرهنگی ناشی می شوند و بر اثر فرو ریختن مرزبندی های تمدنی ایجاد شده اند.
قفقاز به عنوان موزائیک اقوام و هویت ها به دلایل گوناگونی با تکوارگی هویت در میان مردمان خود روبه رو بوده است. این تکوارگی هویت بار سنگینی از خشونت ها را بر دوش مردمان این منطقه نهاده و صلح را در زمان های متعددی در تاریخ این منطقه به دلیل همین تکوارگی هویت، به رویا بدل ساخته است. اما آنچه در دنیای امروز و انسان امروز و فردا امیدوار کننده است، همین روند صحیح کشف هویت به دلیل زمینه های اجتماعی وابسته شدن به عصر ارتباطات و افزایش تعاملات میان مردمان مختلف از فرهنگ ها، تمدن ها و سرزمین های مختلفی با هویت های مختلف و مشترک است.

مطالب مرتبط