مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ثبات و امنیت منطقه در گرو تعامل و همکاری متقابل ایران و عربستان

اشتراک

کامران کرمی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

بر اساس تئوری بافتار منطقه ای و قدرت منطقه ای بری بوزان و الی ویور، اهمیت سطح منطقه ای در حالت کلی و پویش های امنیتی منطقه ای در حالت خاص، پس از جنگ سرد افزایش یافته است و بخش عمده ای از مسائل امنیتی بیشتر از آنکه ریشه های داخلی یا بین المللی داشته باشد، متأثر از معادلات و پویش های امنیتی در سطح منطقه ای است. بوزان و ویور معتقدند که آینده امنیت بین المللی، تابعی‏ از شیوه آرایش قدرت در سطح منطقه‏ای است و این مناطق هستند که منظومه قدرت را شکل‏ می‏دهند (1). جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی به عنوان دو قدرت منطقه ای در منطقه خاورمیانه شناخته می شوند. همکاری و تعامل این دو کشور مهم و استراتژیک در معادلات منطقه می تواند ثبات و امنیت را در خاورمیانه به عنوان منطقه ای کانونی و مهم از جهان تضمین کند و برآیند آن ارتقای وزن دو کشور در معادلات و ترتیبات منطقه و چانه زنی در سطح فرامنطقه ای باشد. هر چند در نگاه اولیه به منطقه و روابط دو کشور، اینگونه به ذهن می رسد که ایران و عربستان رقیب استراتژیک یکدیگرند و تحولات بهار عربی نشان داد که پتانسیل تضاد منافع دو کشور بالاست، اما نگاهی با در نظر گرفتن منافع منطقه خاورمیانه و بخصوص جهان اسلام، پتانسیل بسیار بالایی را گوشزد و خاطر نشان می سازد که می تواند سرفصل مسائل دو کشور در نگاه به محیط پیرامونی خود و در یک مرحله بالاتر مسائل متقابل و دوجانبه دو کشور دوست و همکار در منطقه قرار بگیرد. در این نوشتار سعی داریم تا با نگاهی عقلانی تر و خوشبینانه ضمن تشریح روابط ایران و عربستان، پتانسیل های همکاری و منافع متقابل دو کشور را برجسته ساخته و سناریوهایی را برای برون رفت از وضعیت موجود ارائه دهیم.

تحلیل رخداد

رابطه ايران و عربستان را بايد يكي از دشوارترين عرصه هاي ديپلماسي خارجي كشور طی سه دهه گذشته ارزيابي كرد. مراودات تهران و رياض كه فراز و فرود بي سابقه اي را در خود داشته، از كرانه هاي قطع ارتباط دو جانبه تا ديدارهاي مكرر سالانه سطح بالا را تجربه كرده و حالا تحت معادلات بهار عربی درافق جدیدی که چندان به سود ثبات و امنیت منطقه نیست، به حرکت درآمده است. ايران و عربستان همواره به عنوان دو كشور و دو قدرت تاثير گذار جهان اسلام در منطقه خاورميانه و خليج فارس مطرح بوده اند. پيروزي انقلاب اسلامي نه تنها از اهميت روابط دو كشور نكاست، بلكه پديده ي نوين انقلاب و رخدادهاي متاثر از آن به همراه تغييرات منطقه اي و بين المللي روابط دو كشور را با حساسيت خاص همراه كرد و به آن پيچيدگي فوق العاده اي بخشيد. عربستان به عنوان کشوری مهم و استراتژیک در منطقه خاورمیانه بخصوص حوزه­­ی خلیج فارس شناخته می­شود. این کشور با دارا بودن منابع نفتی فراوان که به این کشور قابلیت­های زیادی داده است توانسته تا نقش خود را در این منطقه نمایان سازد. جايگاه و تاثيرگذاري این کشور در منظومه كشورهاي عرب عضو شوراي همكاري خليج فارس و جايگاه اين كشور در جهان اسلام و اقتصاد جهاني، به ويژه در تامين درصد بالايي از انرژي جهان صنعتي قابل تشخیص است. به عنوان مثال هيچ‌كس نمي‌تواند روي ميزان تاثيرگذاري عربستان سعودي در قالب شوراي همكاري خليج فارس (تاثيرگذاري منطقه‌اي) و قالب گروه اقتصادي 20 (تاثيرگذاري جهاني) ترديد داشته باشد. قرار گرفتن عربستان در میان دو آبراه مهم جهان- خلیج فارس و دریای سرخ- به این کشور موقعیت ژئوپلیتیکی خاصی بخشیده است. عربستان حدود 4/1 ذخاير اثبات شده نفت جهان (در مورد 262 ميليارد بشكه) را در اختيار دارد و از اين منظر شرايط سياسي و ثبات يا ناامني در اين كشور نفت خيز از اهميت زيادي براي قدرت هاي بزرگ به ويژه ايالات متحده آمريكا برخوردار مي باشد. پادشاهي سعودي در بعد منطقه اي و فراتر از آن در حوزه جهان اسلام نقشي مهم براي خود قائل است و با حمايت مالي گسترده از كشورهاي اسلامي و جنبش هاي اسلامي (البته به طور گزينشي) در پي بسط حوزه نفوذ خود بوده است. به لحاظ فرهنگی نیز عربستان اهمیت شایانی دارد، برخاستن دین اسلام از شبه جزیره عربستان و قرار داشتن خانه کعبه در مکه و حرم پیامبر اسلام، کشور فعلی عربستان را، از نظر تاریخی، در موقعیتی ویژه قرار داده است.

از سویی دیگر جمهوری اسلامی ایران هم به دلیل موقعیت ژئوپولیتیکی برجسته و تسلط بر تنگه هرمز و حوزه دریایی خزر، موقعیت ژئواستراتژیکی چون در اختیار داشتن منابع فراوان انرژی، سابقه تمدنی درخشان و کشوری برجسته در جهان اسلام و… دارای پتانسیل های برجسته ای است. وجود برخی عوامل از جمله داشتن مرزهای طولانی آبی- خاکی با حوزه ی عمل عربستان و شورای همکاری خلیج فارس و پیوندهای ژرف تاریخی- فرهنگی با منطقه، ژئوپلیتیک برجسته، دسترسی به دو حوزه ی آبی دریای کاسپین و خلیج فارس و برخورداری از مزیت های نسبی انرژی و حمل و نقلی و امکان بهره گیری کشورهای عضو از قلمرو ایران برای انتقال کالا و انرژی به بازارهای جهانی موجب شده تا همکاری ایران، منافع بسیاری را برای عربستان و اعضای شورای همکاری خلیج فارس به همراه داشته باشد، به طریقی که چشم پوشی از ایران را برای آنها سخت و دشوار می سازد. این پتانسیل ها باعث شده تا ریاض و تهران در منطقه از قدرت چانه زنی برخوردار بوده و بتوانند سیاستهای مدنظر خود را در ارتباط با تحولات، مسائل و بحرانهای منطقه پیگیری کنند.

ایران و عربستان به عنوان بازیگران اصلی خاورمیانه محسوب می‌شوند که دارای تأثیرگذاری‌ قابل توجهی در عرصه تحولات منطقه‌ای­ می باشند؛ از این منظر نمی‌توان واقعیت‌های مربوط به عناصر قدرت و پیامدهای رفتاری این دو کشور را نادیده گرفت. عربستان به دلیل وسعت سرزمینی، منابع عظیم نفتی، موقعیت ژئوپولیتیک و شهرهای مکه و مدینه و ادعای ‌آن کشور درخصوص رهبری جهان عرب، جهان اسلام وپیوندهای استراتژیک با غرب و به ویژه آمریکا، به صورت طبیعی به عنوان کشوری تاثیر­گذار در تحولات منطقه­ای محسوب می‌شود و عربستان را از منظر منافع و سیاست منطقه‌ای با اهمیت می‌سازد. تاکنون روابط ایران با عربستان  مبتنی بر همکاری های دو جانبه و غیر سازمان یافته بوده است و موضوعات خاصی منجر به ایجاد فضای همکاری گردیده که عمدتا از تداوم چندانی نیز برخوردار نبوده است. علت آن را می توان در عدم وجود یک برنامه استراتژیک منسجم در روابط متقابل دانست. از اینرو ایجاد فضای همگرایی متقابل می تواند فرصت های زیادی را در روابط دو جانبه ایجاد کند و در آن شرایط است که دو کشور به لحاظ برخورداری از موقعیت ژئوپلیتیکی و اکونومیکی می تواند زمینه های همکاری موثرتر و همه جانبه را فراهم کند. عربستان در مقايسه با ساير كشورهاي عربي حوزه خليج فارس در عرصه سياست خارجي و تعامل با قدرت هاي بزرگ رويكردي مستقل تر را دنبال مي كند كه به ديدگاه هاي ايران در خصوص محدود نمودن نقش آفريني قدرتهاي فرامنطقه اي در خليج فارس نزديكي بيشتري دارد. اين مسئله می تواند تقويت همگرايي، در اولويت قرار دادن روابط گروهي با ساير بازيگران را در پی داشته باشد.

یکی از راهبردهای اساسی ایران در عرصه سیاست خارجی همواره توجه به همکاری و همگرایی منطقه ای در جهت برطرف سازی معضلات و شکوفایی اقتصادی برای ملت های منطقه بوده است. با در نظر گرفتن چنین رویکردی و نیز با توجه به حضور آمریکا در منطقه، لزوم توجهات بیشتر به همکاری و همگرایی در حل و فصل مسائل منطقه که راه حل بومی خود را می خواهد بیشتر برجسته می سازد. ايمن‌سازي روابط ايران با حلقه نخست منطقه پيراموني ضرورتي حياتي است.

وجود چند فاکتور اصلی و کانونی اهمیت همکاری و تعامل متقابل دو کشور را برجسته می سازد:

1. سیاسی (تبدیل شدن به بازیگران فعال منطقه ای)

ایران و عربستان به دلیل وزن سیاسی ای که دارند می توانند ضمن حل و فصل مسائل متقابل از این فاکتور در چانه زنی در سطح منطقه ای و فرا منطقه ای بهره برداری کنند.کسب این میزان نفوذ سیاسی با ابزارهای اقتصادی، جغرافیایی و فرهنگی که در اختیار دو کشور است، به ایران و عربستان قدرت مانور بیشتر را در عرصه های منطقه ای و بین المللی خواهد داد و می تواند بر قدرت چانه زنی دو کشور در منطقه بیفزاید و سیاست اعتمادسازی و تنش زدایی را تداوم بخشد. از سوی دیگر از همکاری با عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس، ایران خواهد توانست خواسته ها و منافع خود را در قالب این نهاد منطقه ای دنبال نماید و از موقعیت ژئوپلیتیک و استراتژیک خود استفاده نماید.

2. اقتصادی (انرژی و قرار گرفتن در مسیر ترانزیت)

وجود منابع غنی انرژی و ذخایر عظیم زیرزمینی، در اختیار داشتن دو تنگه بسیار مهم و حیاتی (هرمز و باب المندب) قرار گرفتن در مسیر ترانزیتی حمل و نقل کالا، اتصال به آب های گرم همه و همه اهمیت استراتژیکی ایران و عربستان را برای کشورهای منطقه و جهان بیش از پیش نمایان می سازد. مقایسه منابع و امکانات فعلی دو کشور با امکانات آتی آن در صورت تحقق رابطه پایدار و متقابل، اهمیت دو کشور را یکدیگر روشن می سازد که توجه به آن، می تواند دو کشور را در مواجهه با فرصتی بی بدیل در دستیابی به قدرت و توانایی چانه زنی در معادلات منطقه ای و بین المللی بالا برد.

3. تاریخی و مذهبی

روابط تاریخی و فرهنگی ایران با کشورهای منطقه و بخصوص عربستان متاثر از فاکتور اسلام در منطقه است که از دید تاریخی بخشی از هویت مشترک دو کشور می باشد. این فاکتور سبب پیدایی فرهنگ و تمدن ویژه ای در منطقه گردیده که عامل پیوند مردم منطقه شده است. توجه به پیوندهای دینی و مذهبی مشترک و علقه های تاریخی مشترک باعث خواهد شد تا منافع جهان اسلام با منافع محیطی و منطقه ای همپوشانی پیدا کند و یکی از مشکلات منطقه یعنی بنیادگرایی اسلامی را  در چارچوب پروسه همکاری حل و فصل نمایند. مشارکت ایران و عربستان می تواند اقدامی موثر در جهت کاهش نگرانی جهانی از بنیادگرایی اسلامی باشد. این امر می تواند به عنوان بستری برای افزایش همکاری های سیاسی و امنیتی محسوب شود.

دورنمای رخداد

از اینرو با توجه به این سه فاکتور اصلی و کانونی سیاست های دو کشور می بایستی حول محورهای زیر به گردش درآید:

1ـ محوريت سياست‌هاي دو کشور می بایست بر اصل بهره‌گيري از ظرفيت‌هاي منطقه ای استوار گردد. رويكرد مثبت به همكاري های گسترده با ترکیه، كشورهاي حوزه خليج‌فارس، سوريه، بيانگر اين واقعيت است كه پتانسیل های خوبی در منطقه وجود دارد که دو کشور باید اولويت صلح خاورميانه را با زيربناي كشورهاي منطقه ارزيابي كنند. در همين حال حضور بازيگران فرامنطقه‌اي چون روسيه، چين و اتحادیه اروپا در مرحله دوم و در راستای همپوشانی با همکاری های منطقه ای مدنظر قرار داد.

2- عملکردهای دو کشور در تحولات و مسائل خاورميانه، می باید بیانگر این مسأله باشد که دستیابی به صلح را در حل بحران‌هاي خاورميانه از عراق گرفته تا سوريه، لبنان، سرزمين‌هاي اشغالي، پرونده هسته‌اي ايران، در نظر گرفته و خواستار حل تمام اين بحران‌ها و رسیدن به آرامشی نسبی در منطقه باشند.

3- نگاه دو کشور به تحولات فلسطين بر اساس تحقق وضعیت جهان اسلام و ملت فلسطين تدوين شود كه براساس آن خروج اسرائیل از اراضي اشغالي، بازگشت آوارگان، تشكيل كشور مستقل فلسطيني به پايتختي قدس، برقراري صلح ميان فلسطينيان و كمك‌هاي جهاني براي حل بحران اقتصادي فلسطين، اجرايي گردد. اختصاص كمك به دولت فلسطين، به رسميت شناختن دولت حماس، برگزاري اجلاس های آشتي ملي را مي‌توان نشانه‌هاي نگاه مشترک فلسطيني مقامات رياض و تهران به بحران سرزمين‌هاي اشغالي دانست.

4- به لحاظ وجود همپوشانی های بسیاری که بین محیط امنیتی ایران با محیط امنیتی عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس وجود دارد، دو کشور به دنبال ایجاد و تحکیم ثبات در محیط امنیتی خویش باشند، و آگاه باشند که نیل به توسعه ی سریع و کسب شاخص های اقتصادی در اهمیت ثبات در محیط امنیتی مشخص می شود.

 این امتیازات می تواند، دستیابی ایران و عربستان را براساس مدل قدرت منطقه ای و امنیت منطقه ای بوزان و ویور به یک جایگاه خوب و مناسب در منطقه تسهیل نماید و حل مسائل قدرت و امنیت منطقه ای را که ریشه در ساختار منطقه ای دارد، به مجموعه امنیتی و قدرت های منطقه ای واگذار کند. در حقیقت چنین همکاری هایی زمینه را برای گسترش سایر همکاری ها به ویژه در سطح استراتژیک فراهم می نماید. از اینرو گسترش یک رابطه ی پایدار حول منافع متقابل و به دور از تنش و سوءظن می­تواند عربستان و ایران را در این شرایط حساس منطقه به یکدیگر نزدیک کند و از قدرت چانه زنی دو کشور در حل مسائل منطقه استفاده شود. بنابراین نگاهی واقع بینانه که در آن شرایط حساس منطقه ای و بحران های موجود لحاظ شود، نیاز به اتخاذ دیپلماسی هوشمندانه ای است که فارغ از جنجال و هیاهو و با درک حساسیت های متقابل، دو کشور مهم و استراتژیک منطقه خلیج فارس را به یکدیگر نزدیک کرده و برآیند آن، تامین منافع حداکثری و افزایش نقش چانه زنی در حوزه پیرامونی باشد.

پی نوشت ها:

1-  باری بوزان و الی ویور، مناطق و قدرت ها، ترجمه رحمن قهرمان پور، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1388.

مطالب مرتبط