مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

توافق نامه ترامپ با زلنسکی؛ فراز یا فرود از جایگاه نظم لیبرال

اشتراک

دکتر سیده مسعوده میرمسعودی

تحلیلگر مسائل بین الملل

مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC

 

با روی کار آمدن  مجدد ترامپ ،مذاکرات  اوکراین و آمریکا وارد  روند جدیدی با گفتگوی های سینوسی آشکار و نهان شد. این افت و خیز، از فرستادن ژنرال بازنشسته کیث کلوگ  به کیف برای متقاعد کردن زلنسکی تا نشست با روسیه بدون اوکراین و دیکتاتور  خواندن زلنسکی را شامل می شود که مسیر پر تلاطمی از دیپلماسی پنهان و آشکاری را بوجود آورده است.این رفتار  در بطن خود سیاست های متفاوتی از آنچه ترامپ در دوره قبلی ریاست جمهوری از خود به نمایش گذاشته بود را آشکار  ساخت.

اگر توافق نامه پیشنهادی ترامپ به کرسی بنشیند تاوان سنگینی را  برای اوکراین به بار خواهد آورد وهم چنین متحدان اوکراین که اکثر کشورهای اتحادیه اروپا و کانادا و بریتانیا بودند را عصبانی کرده و آمریکا نیز با این توافق بر زلنسکی عملا ارتباط با متحدان سنتی خود را کمرنگ می کند.

از طرفی دیگر روسیه در جنگ اوکراین به مسیری فرسایشی رسیده که ادامه آن ناچارا با غرور روسیه در نظام بین الملل گره خورده است . فشار حداکثری آمریکا و منزوی شدن روسیه به این جنگ خود خواسته او را از صحنه بین المللی عقب رانده و در داخل کشور نیز با رشد تورم و بیکاری و همچنین تخصیص بودجه هنگفت برای جنگ دچار مشکلاتی دو چندان  کرده است. 

در ادامه سخن  این سوال پیش می آید که نگاه فرادستی و خواست زورگویانه ترامپ به زلنسکی در گستره عصر لیبرال از جایگاه لیبرال ریشه در چه مبانی دارد؟

در جواب این سوال باید موضوع را از چگونگی به قدرت رسیدن ترامپ مورد بررسی قرار  دهیم . غولهای رسانه ای و مدیران عامل و مقامات اصلی  شرکت های بزرگ تکنولوژی دنیا نظیر ایلان ماسک و مارک زاکربرگ…..در بدو پیروزی ترامپ ، دیدگاه و عمق استراتژیکی متفاوتی را از ریاست جمهوری قبلی ترامپ  آشکار کرده اند  . ترامپ در دوره جدید و در واقع آخرین دوره ریاست جمهوری خود ، خوانش  متفاوتی به سیاست «آمریکا اول» دارد و مهمتر از آن تیمی که در هدایت دولت خود تشکیل داده ، تفکر متفاوتی از حکمرانی را دارند و دست های نامریی فناوری ارتباطات نوع مخصوصی از سیاست سازی را  برای سیاست خارجی آمریکا بوجود آورده  که بنظر می رسد در آن منافع تیمی مهمتر از منافع ملی آمریکاست !

این برداشت از حرکت ترامپ در توافق نامه ای که می کوشد دسترسی به منابع طبیعی به ارزش ۵۰۰میلیارد دلار به عنوان باز پرداخت کمک های ارائه شده به کیف در جریان جنگ روسیه نامید ،می تواند محسوب شود . در واکاوی این بند توافق نامه باید گفت که این قسمت از توافق خواست تیم ترامپ برای دستیابی به فلزات حیاتی مثل لیتیم و.عناصر حیاتی دیگر…است این مواد حیاتی که ۵درصد منابع معدنی جهان را شامل می شود بیشتر برای تیم ترامپ مهم است . این مواد که در سیستم های الکترونیکی خودرو های برقی و همچنین در سیستم هدایت موشکی و کلا در تکنولوژی فناوری نقش بسزایی دارند،نگاه آمریکا به اوکراین  را با داشتن یک و پنجم گرافت دنیا و همچنین بزرگترین منابع تنگستن و سایر مواد حیاتی دیگر مورد توجه قرار  می دهد.

این مسیر می تواند برای غولهای و شرکت چند ملیتی سود های هنگفتی پدید آورد .هسته اصلی این نگاه کاسب کارانه نه برای منافع آمریکا بلکه برای برنامه های بعد از دوره ریاست جمهوری ترامپ طراحی  شده است . با این سیاست سازی و استفاده از فرصت بدست آمده در آینده تکنولوژی برنامه سازان  سهم بسزایی را در  مسیر سیاست خارجی  کشور ها ترسیم می کنند .این رفتار  سیاسی آمریکا مغایر با رفتار  یک کشور حامی حقوق بشر  بوده و عدم اعمال حمایت فرا دستی  بر یک کشور جنگ زده نظیر  اوکراین با  عملکرد ابرقدرتی آمریکا منافات دارد. در این رفتار سیاسی، اوکراین قربانی پروژه گسترش دموکراسی به شرق شد و از خارج نزدیک روسیه با قولی پیوستن با اتحادیه اروپا و امریکا جدا گشت در مقابل روسیه نیز نابخردانه و هیجانی وارد  این پروژه شد و به جای مذاکره با  اوکراین به عنوان کشوری در حلقه امنیتی خود ، به تنازع و جنگ پرداخت و خود را در باتلاقی از جنگ با خارج نزدیک خود گرفتار  کرد.

حال ترامپ در مذاکره با روسیه نیز با منت گذاشتن به روسیه و درخواست رفراندم برای اوکراین موضوع  دادن سرزمین های اشغالی به روسیه را مطرح کرد و با این استدلال مثل تیغ دولبه عمل کرده است ، وی کوشش می کند هم روسیه  را متحد خود  نماید وهم اوکراین در زمره کشورهای اقماری غرب تثبیت کند. از سوی دیگر  در این مسیر می کوشد این هر دو یعنی روسيه و  اوکراین  را به عنوان منابع تامین مواد حیاتی در مقابله با چین از آن خود سازد . البته در این مراوده باز غولهای فناوری بیشترین سود را می برند.

چین که در این زمان نقش کارخانه ی سازنده ادوات و مواد حیاتی زیر ساخت های فن آوری را بر عهده دارد ،محتملا در گذر زمان به این موضوع با استراتژی مدل چینی واکنش نشان خواهد داد ، چرا که ساختار سازمانی ابر کارخانه ی جهانی چین رقیب ثانی را تحمل نخواهد کرد . از طرفی این شکل قلدری آمریکا مورد طبع بازیگران جامعه بین المل که لیبراسیم چهار چوب فکری آنهاست نخواهد بود.

 

نتیجه گیری

سیاست های نوین ترامپ ۲۰۲۵ بسیار تهاجمی است و دیوارسازی نه در مرز مکزیک بلکه دیوار غیر عینی با اتحادیه اروپا ، بریتانیا و کانادا باب میل این کشورها نیست، لذا باید ترامپ با مرام کاسب کارانه با عنوان آمریکا را دوباره می سازیم بتواند پرستیژ آمریکا را حفظ و مهمتر مردم سرزمین آمریکا را راضی نگه دارد.

 

مطالب مرتبط