مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تهاجمی شدن سیاست نظامی – امنیتی امریکا در خاورمیانه

اشتراک

احمد منتظران 

کارشناس روابط بین الملل 

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

مقدمه :

حادثه 11 سپتامبر 2001 توسط القاعده ملهم از افکار وهابی – تکفیری  عربستان سعودی بود که نقطه عطفی در سیاست خارجی امریکا نسبت به جهان ( امنیتی شدن جهان ) و خاورمیانه  ( تغییر دولتهای عراق و سایر کشورها ) گشت  و سناریوهای مختلفی از سوی محافظه کاران جدید و دولتهای بعد از بوش پسر نیز طراحی و به اجرا گذاشته شد. برای سلطه گری بیشتر امریکا، ستاریوهائی پی در پی طراحی نمود که در پس بی ثباتی بیشتر با حمله به افغانستان و عراق ، نقشه خاورمیانه جدید را روی میز سردمداران این کشور  پهن نمود.

 واژگان کلیدی: سیاست امریکا در خاورمیانه، تهاجمی شدن سیاست امریکا در خاورمیانه، سیاست نظامی- امنیتی، امریکا در خاورمیانه

 

متن گزارش :

متعاقب حملات 33 روزه اسرائیل به جنوب لبنان بعنوان متحد کلیدی واشنگتن و افشای افتضاحهای سیاست خارجی امریکا، بدنبال افشای اسناد لیکی ویکس که فساد رهبران کشورهای عربی و رخنه و نفوذ  دستگاههای امریکائی را هدف گذاری کرده بود. موجبات افراطی و رادیکالی شدن حضور نظامی امریکا را در این بخش از جهان فراهم کرد.

در ابتدا مبارزه با طالبان و القاعده متحدین دیروز امریکا که با اشتباه محاسبات  مدیران ( امنیتی – نظامی – اطلاعاتی ) امریکا  و با اطلاعات غلط  مراکز اطلاعاتی – امنیتی ارتجاع عرب در منطقه تجهیز شده بودند که زمینه های امنیتی شدن جنوب آسیا و خاورمیانه را رقم زد و سپس برنامه هسته ای ایران و فشارها و تحریمهای مضاعف و بین المللی شدن فعالیتهای صلح آمیز هسته ای جمهوری اسلامی ایران که همواره نقش ایجابی ایران در منطقه داشته  و حتی این نقش و نفوذ در میان حزب الله و عراق و سوریه  در راستای ثبات بخشی خاورمیانه ئهزینه شده است با اشتباهات دیگر امریکا مواجه شد و رهبران امریکائی بدون توجه به نقش مثبت و ایجابی جمهوری اسلامی ایران در عراق و سوریه و لبنان بدنبال تجدید نظر امریکا در سیاست خارجی خویش در سوریه و عراقی با راه اندازی داعش که با اقدام مشترک و برنامه هماهنگ اسرائیل – امریکا و ارتجاع عرب و ترکیه همراه بود ، گردید.

سیستمهای اینترنتی اجتماعی بکار گرفته شد و طیفها سیاسی – امنیتی امریکا تلاش کردند  با استفاده و استقبال عمومی که از برنامه های اجتماعی توئیتر و غیره بعمل آمد نوعی بهار عربی و یا به تعبیر دیگران بهار انسانی و در نهایت بهار اسلامی را با  خیزش عمومی در  تونس و مصر  و سوریه و لیبی با تفییر رهبران سنتی و مادالعمر که چند دهه به ظلم و فسق و فساد مشغول بودند برکنار سازند . در پس این تحولات اهداف چند منظوره خوابیده بود و یکی از آنها برکنار کردن رژیم بشار اسد بود که از ایران حمایت کرده بود و پلی بین ایران و حزب الله در جنوب لبنان بود . مقاومت سوریه در برابر تغییرهای مورد نظر امریکا و اسرائیل به شیوع جریان داعش و گسترش این جریان تروریستی شد که آن خلق یک فرقه گرایی تکفیری و تروریستی جدید که مورد حمایت دستگاه فتنه گر و اختلاف انداز بین دستجات شیعه و سنی سعودی شد ، باعث گشت امریکائیها وارد یک جریان بازنگری خشونت آمیز در خاورمیانه گردند .

هر چند در ابتدا داعش به عنوان یک نوع رویکرد انقلابی به معنای کوشش در جهت تغییر در جریانهای سیاسی  جاری در منطقه ( ترکیه ، عراق و سوریه ) در نظر گرفته شده بود که می توانست در راستای موزائیکی کردن کشورهای عراق و سوریه و ترکیه و محتملا ایران بکار آید و در مدار بازنگری نسبی سیاست خارجه ی امریکا و شکل دادن به یک خاورمیانه جدید با نقشه ژئواستراتژیک و سوق الجیشی و تقسیم ژئو اکونومیک ( منابع نفت و گاز ) عمل کند،  اما در عمل نتایج مخرب تری برای سیاست خارجی امریکا و متحدین کلیدی اش در بر داشت و آن اوج گرفتن دامنه افراطی گری و تروریسم گسترده در کشتار مردم بی گناه ( مسیحیان و ایزدیها و کردها و شیعیان ) با برجسته شدن خلافت اسلامی و سیاست ضد اتباع غربی و ترور و کشتن آنها و  اعلام سیاست علنی ضد غربی بود که طی وید ئوهای موهن چندش آور قتل و سر بریدن خبرنگاران غربی به جهان مخابره شد. سربریدن اتباع عربی آنهم توسط جهادگران اعزامی از  غرب پیام آشکاری به امریکا و اروپا بود که تجربه القاعده دوباره تکرار شده است. لذا از ترس و واهمه چنین حقیتی بود که نشست سران غرب و عرب در پاریس طراحی گشت .  بطور کلی قبل از حضور داعش امریکا تلاش داشت همزمان به سمت آسیا توجه کند و حتی در اوج بحران اکراین اوباما به آسیا سفر کرد تا سیاست نگاه به شرق و توجه بیشتر به رویکرد چین و تهدید چین در حوزه اقتصادی و حوزه نظامی و سایبری و کلا تحولات منطقه را مانیتور کند .

 جریان داعش یک تاثیر تعیین کننده نیر در حوزه قدرت داخلی امریکا داشته است و  دموکراتها  تلاش کردند وجهه داخلی خود را در مقابل جمهوری خواهان بنوعی احیا کرده و با بازنگری در ساست خارمیانه ای خویش که مصرف داخلی داشته در بازنگری در سیاست تشدید نظامی گری آقای  اوباما برای حفظ اعتبار خود زمینه بیشتری فراهم کند و شاید بستری مناسب برای  پیروزی مجدد دمکرات ها در سنا و کنگره فراهم کند که آنهم با انتخابات اخیر نقش بر آب شد. در این بین ظهور داعش تهدیدها و فرصت های زیادی را خلق کرد و ائتلاف و اتحاد بین المللی امریکائی  ضد داعش یکی از آن موارد است اما استراتژی هاو تاکتکهای امریکا در راستای تهاجمی شدن تغییر نکرد . در این میان خلق و بحران داعش قابلیت سیاست خارجی امریکا در رهبری مدیریت بحرانهای بین المللی را به چالش کشید .

 

تحلیلها و نظرها :

مدیریت بحران ناشی از رویکرد داعش و در کنار  مانور دادن روی ایران هراسی و یا پرونده ای هسته ای آن یا مبارزه با تروریسم فقدان ژرف نگری و کمتر  عمقیق بودن و مقطعی شدن  اندیشه سیاسی امریکائیها را در خاورمبیانه بروشنی به نمایش گذاشت . امریکائیها کمتر از نقش و دامنه بازی بازیگران کانونی مثل ارتجاع عرب ( عربستان ، قطر و امارات ) و ترکیه که دائما نقش سلبی در تحولات خاوئرمیانه دارند و فضای بسیار مبهمی برای آنها همواره ترسیم می کنند دارای درک و برداشت سیاسی هستند و به نقش ایجابی کشور ما توجه نداشته و حتی برای مدیریت این شرایط برنامه مشخصی از همکاری و تعامل نداشته و ندارند.

بطور کلی نگاه امریکائیها در رویکرد کشورهای اسلامی به عنوان مجموعه جهان اسلام نوعی اسلام ستیزی و اسلام هراسی است که در قلب این جریان مهم ژئواستراتژیک و ژئو اکونومیک ایران قرار دارد که بدنبال احراز هویت ایجابی و تعامل بخش و هماهنگ با حقایق موجود در حوزه ی جهان اسلام است . امریکایی ها در قالب مقابله با جریان امریکا ستیزی اصلا تلاش نمی کنند دو عنصر تخریب کننده وجهه امریکا یعنی حمایت بی دریغ از عربستان و اسرائیل را در معادلات خویش بگنجانند که 5 دهه است امریکا ستیزی را در بطن خویش پروارنیده اند و داعش مولود نامشروع هر دو آنهاست که جمهوری اسلامی ایران به حقیقت آنها را ( داعش و دولت به اصطلاح اسلامی ) را تروریسم می خواند. اگر امریکائیها بدنبال سیاست های نرم هدایت شده و در  قالب دیپلماسی هوشمند، اصطلاحی که اوباما و تیم سیاست خارجی وی از آن سخن بمیان آورده اند  بایستی رفتار اصولی و عملی امریکایی ها کوشش در جهت بازسازی تصویر خویش در میان مسلمانان دنیا و خصوصا خاورمیانه باشند. استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین در برخورد با القاعده و طالبان در پاکستان و حمله های نظامی برای مقابله با تروریسم در قالب داعش و یمن بجز نفرت و کینه از سردمداران امریکا نیفزوده است. زیرا بجای مبارزه با تروریزم و تروریستها مراکز مردمی و جشنهای عروسی را در اکثر اوقات در هم کوبیده اند.

ادامه و استنمرار حمایت از رژیم اشغالگر قدس ( اسرائیل ) و دامن زدن به حمایت بیشتر از حاکمان اختلاف انداز ارتجاع عرب ( خصوصا عربستان ) و شیوه ی امریکایی در برخورد با پرونده ی هسته ای ایران اگر بدین نحوه و مدل زور و تحمیل سیاستها یکجانبه پیش رود، بایستی گفت آینده خاورمیانه به نسبت تهاجمی بودن سیاست خارجی امریکا نیز تهاجمی تر خواهد شد. در این شرایط بایستی تحلیل نمود که دیپلماسی هوشمندانه بایستی از طریق تعامل و همکاری و برسمیت شناختن نقش ایجابی جمهوری اسلامی که بطور مسئولانه در جهت مشارکت و ایفای نقش سازنده در منطقه و جهان است ، پیگیری گردد.

 

مطالب مرتبط