ایران-آمریکا و مثلث جنگ، تحریم و مذاکره
ایران-آمریکا و مثلث جنگ، تحریم و مذاکره
عطا بهرامی
مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC
www.peace-ipsc.org
در روزهای اخیر بار دیگر فضای رسانه ای گسترده ای در مورد حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران آغاز شده است. توجه به تاریخ جمهوری اسلامی نشان می دهد که این موضوع جدید نیست اما طرح آن در مقطع فعلی؛ پس از قطعنامه 1929 و پیش از آغاز مذاکرات با 1+5 باعث جلب توجه بیشتری شده است. این گستره عظیم بحث حمله در زمانی اعلام شد که وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که ایران به زودی پاسخ گروه وین را خواهد داد. منوچهر متکی در سخنانش بر افزایش نقش اروپا پس از معاهده لیسبون در سطح جهان تاکید کرد و مذاکرات دو طرف را در حوزه های مختلفی دانست. این گفته ها نشان می دهد که دیگر طرفین تنها در باره موضوع هسته ای صحبت نمی کنند و بحث بر سر طیف گسترده ای از منافع است.
طرح کردن بحث حمله در آستانه پاسخ ایران به گروه وین نشان می دهد که این گفتمان نوعی افزایش قدرت چانه زنی در مذاکرات پیش رو است و نه یک بحث جدی در باره حمله به ایران. بررسی وضعیت ایران و آمریکا و یا به طور کلی تری غرب؛ نیازمند ارزیابی شرایط کنونی پس از قطعنامه 1929 است. آمریکایی ها در این قطعنامه توانستند رای روس ها را در اختیار گرفته و برای اولین بار شرایطی را پیش آوردند که روسیه از فعالیت نظامی ایران سخن گفته و از آن ابراز نگرانی کند. روند فعالیت های آمریکا علیه ایران را می توان فشار با استفاده از تحریم های شورای امنیت و فراتر از آنها و تهدید به جنگ ارزیابی کرد. تحریم و تهدید به جنگ را می توان دو بال فعالیت های آمریکا و متحدانش برشمرد که می توان هر یک را جداگانه بررسی کرد. این دو ابزار برای مجبور کردن ایران به تعلیق غنی سازی انجام می شود اگرچه به طور از تغییر رفتار نیز نام برده می شود.
تحریم
تحریم های فراتر از قطعنامه 1929 شورای امنیت که هم از جانب اتحادیه اروپا و هم از جانب ایالات متحده در دستور کار قرار گرفته است از دید آمریکایی ها بهترین ابزار در مفطع فعلی برای مقابله با ایران است. روزنامه انگلیسی گاردین در شماره 24 جولای خود نوشت که تحریم های وضع شده توسط اتحادیه اروپا شرکت های انگلیسی و اروپایی فعال در زمینه حمل و نقل، بانکداری و بیمه را هدف قرار داده است. طرح مشابهی نیز توسط کنگره آمریکا در حال بررسی است که بر اقداماتی فراتر از قطعنامه شورای امنیت تمرکز کرده است. بخش های نفت و گاز ایران مهمترین هدف این تحریم ها است و شرکت های اروپایی از فروش هرگونه تجهیزات یا فناوری مربوط به پالایش، اکتشاف و تولید گاز طبیعی مایع و یا LNG به ایران منع شده اند. روابط بانکی جدید نیز با موسسات مالی ایرانی ممنوع می شود و بانک های ایران از ایجاد شعبه های جدید یا زیرشاخه های جدید در اروپا شده اند. بیمه موسسات دولتی ایرانی نیز غیرقانونی خواهد بود.
بنابراین اروپایی ها می خواهند فشار بیشتری را بر اقتصاد ایران وارد آورند و هدف خود را اینگونه تعریف می کنند که باید ایران به میز مذاکرات باز گردد. اما ایران نیز اعلام کرده آماده مذاکره است و هیچ مشکلی با اصل مذاکره ندارد. بنابراین این بحث ها برای چیست و با چه هدفی مطرح می شود؟ برای اثبات این نکته که تحریم اثرگذاری ندارد استدلال های زیادی را می توان مطرح کرد. در عصر جهانی سازی اقتصاد که ویژگی اصلی آن در هم تنیدگی بازارهای مالی است تحریم غیرممکن است. همه کشورها تلاش می کنند شرایط ورود و خروج کالا و سرمایه را تسهیل کنند تا از مواهب آن بهره مند گردند. آنی ترین نتیجه این امر سخت تر شدن کنترل های مرسوم است که زمانی با دقت توسط دولت ها اعمال می شد. به جرات می توان گفت که امکان تحریم موثر علیه هیچ کشوری وجود ندارد. با مقایسه کشورهای ایران و کره شمالی می توان به درک بهتری از موضوع دست یافت.
کره شمالی کشوری که است دارای منابع انرژی نیست و جمعیت اندکی نیز دارد و ژئوپلیتیک آن نیز تنها در شرایطی اهمیت دارد که در یک جدال با کره جنوبی به سر ببرد؛ اما این عوامل در مورد ایران به شکل دیگری است به طوری که ایران هم جمعیت زیادی دارد و هم دارای منابع غنی انرژی است؛ ضمن اینکه از ژئوپلیتیک بسیار برجسته ای نیز برخوردار است. با این شرایط در حالی که تحریم های اقتصادی در مورد کره شمالی بی اثر بوده آیا باید انتظار داشت در مورد ایران موثر باشد؟
پاسخ به این سوال منفی است. کشورهای اروپایی در حالی که از تحریم ایران صحبت می کنند با استفاده از ظرفیت بی طرفی کشور سوئیس در حال عقد قراردادهایی با ایران برای انتقال گاز هستند. مدیرعامل شرکت ملی گاز ایرن در مصاحبه با خبرگزاری نفت ایران(شانا) اظهار داشت که مراحل انتقال گاز ایران به اروپا در حال نهایی شدن است و مذاکراتی نیز با طرف های آلمانی در جریان است. همانطور که آمریکا اروپا را برای تحریم های بیشتر تحت فشار قرار می دهد؛ اروپا نیز از جانب روسیه ای که از ابزار گاز به عنوانه یک وسیله برای باجگیری استفاده می کند تحت فشار است. در چنین شرایطی طبیعی است که اروپا به دنبال راه هایی برای کاستن از فشار روسیه با استفاده از تنوع بخشیدن به منابع عرضه باشد.
این مثال گوشه کوچکی از پیچیدگی های مبادلات اقتصادی در دنیای کنونی را نشان می دهد و به خوبی بیانگر این اصل مهم است که همه کشورها منافع ملی خود را جستجو می کنند و نباید انتظار داشت برای دیگران فداکاری نمایند. بنابراین تحریم در اینجا نه نقش تعیین کننده بلکه نقش ابزار فشار در چانه زنی را بازی می کند و در کنار تهدید به جنگ به ابزاری برای اعمال فشار بر ایران تبدیل شده است تا در مذاکرات آتی مورد استفاده قرار گیرد. ایران و چین مذاکراتی را برای استفاده از یوان به جای دلار آمریکا در مبادلات نفتی خود آغاز کرده اند و قصد دارند دلار را در مبادلات نفتی آتی حذف کنند. چنانکه شاهدیم چین نیز برای کاستن از جایگاه نقش دلار که کنترل منابع پولی اشن کشور را در اختیار آمریکا قرار می دهد در حال انجام اقداماتی است.
تهدید به جنگ
بیش از 40 عضو مجلس نمایندگان آمریکا پیش نویس قطعنامه ای را امضا کردند که از حمله نظامی اسرائیل به ایران حمایت می کند. این نمایندگان که ظاهرا همگی جمهوریخواه هستند، در قطعنامه منتشره از حق اسرائیل برای دفاع از حاکمیت خود و حفاظت از جان و امنیت شهروندان اسرائیلی و استفاده از همه ابزارهای لازم برای مقابله و حذف تهدیدهای اتمی ایران پشتیبانی کردند. مدتها است که مقامات آمریکایی و اسرائیلی بحث های پر افت و خیزی را در باره نحوه برخورد با ایران و استفاده از گزینه نظامی مطرح می کنند.
اسرائیل خود را کشوری می داند که هستی اش از جانب یک ایران هسته ای تهدید می شود و آمریکا نیز ایران را عامل برهم زدن ثبات در سطح بین المللی می داند. گذشته از اینکه آیا اگر ایران صاحب بمب اتمی شود نیز ثبات در نظام بین الملل به خطرمی افتد یا خیر توجه به احتمالات پیش رو در صورت رخ دادن حمله نظامی بسیار تععین کننده است. مقامات جمهوری اسلامی نشان داده اند که آمریکا را مسئول هر گونه ماجراجویی اسرائیل می دانند و با توجه به اینکه ایران و آمریکا به طور مستقیم و یا غیرمستقیم در عراق و افغانستان همزمان حضور دارند قادرند بر منافع یکدیگر کاملا اثر بگذارند. ایران در آرام کردن فضای عراق بسیار موثر است و در افغانستان نیز نفوذ قابل توجهی دارد. در چنین شرایطی هدایت وضعیت به سمت درگیری به هیچ وجه به سود آمریکا نیست و اینکه اسرائیل هستی خود را از جانب بمب اتمی ایرانی که هنوز دلیلی برای وجود آن وجود ندارد در خطر می بیند نیز نمی تواند با واقعیت سازگار باشد.
افزایش شمار تلفات نظامیان آمریکایی در افغانستان و تاکید ژنرال برکنار شده، استنلی مک مکریسال، در آخرین روزهای فرماندهی اش بر این نکته که تا شش ماه آینده نیز هیچ چشم انداز روشنی برای صلح وجود ندارد نشان می دهد در افغانستان اوضاع برای نیروهای آمریکایی به سامان نیست. با توجه به تحلیل دو موضوع عدم کارایی تحریم و عدم امکان جنگ افروزی بهترین ره پیش رو برای آمریکایی ها پذیرفتن نقش ایران در منطقه و یافتن راهکارهایی برای همکاری است؛ در غیر اینصورت همانطور که آمریکایی ها از ابزارهایی برای فشار بر ایران استفاده می کنند ایران نیز می توان هزینه اقامت آمریکایی ها را در منطقه افزایش دهد.