مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

امريكا، تقويت نگاه به شرق آسيا و مهار چين – گفتگو با احمد منتظران رئيس پيشين ميز آسیا و اقیانوسیه دفتر مطالعات وزارت خارجه

اشتراک

 مركز بين المللي مطالعات صلح– IPSC

آمريكا سال گذشته با تغيير رويكرد سياسي- دفاعي خود در جهان، تلاش كرد جايگاه خود را در شرق آسيا پررنگ كند و بر اساس همين سياست اعلامي هم تلاش هايي انجام داد. چنانچه جدا از  اوباما با آغاز دور دوم زمامداري خود در كاخ سفيد، اولين سفر خارجي خود را از سه كشور شرق آسيا آغاز كرد و آمريكا رويكردهايي را در شرق آسيا در جهت «مهار چين» انجام داد. در همين راستا به منظور شناخت بيشتري از سياست كنوني و آينده امريكا در خاور دور گفتگويي با احمد منتظران رئيس پيشين ميز آسیا و اقیانوسیه دفتر مطالعات وزارت خارجه و كارشناس مسائل شرق آسيا انجام داده ايم:

واژگان كليدي:  نگاه امريكا به شرق آسيا ، امريكا و مهار چين، نگاه امريكا به خاور دور، سياست چين هراسي، سیاست ثقل گرایی آسیایی، تمرکز آمریکا بر شرق آسیا

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: چارچوب سیاست ثقل گرایی آسیایی (Pivot to Asia) –سیاست تمرکز آمریکا بر شرق آسیا چگونه قابل تحليل است؟

سیاست تمرکز جدید امریکا بر شرق و غرب آسیا  با رهبری  این کشور  با همراهی و هماهنگی و سازماندهی  سیاسی – امنیتی و فرهنگی سه قدرت متحد خویش یعنی ژاپن ، استرالیا و هند  را رقم زده است. زیرا امریکا بسیار از کابوس چین به عنوان دومین قدرت اقتصادی در جهان و همچنین قدرت روز افزون  سیاسی ، نظامی و امنیتی آن و رشد سرطان گونه کسب بازارهای جهان خصوصا بازارهای آسه آن از طریق  قدرت نرم افزاری و حضور اقلیتهای چینی های سرمایه دار در این مناطق بیمناک است و اين مساله مشغولیت فکری رهبران سیاسی و مراکز فکری متعدد امریکا را فراهم آورده است. بدین خاطر چین مهمترین دغدغه و کانون نگرانیهای امریکا از نظر ژئوپلیتک، ژئو اکونومیک و مسائل امنیتی بوده و لذا با چنین تفکر و رویکردی اهدافی از جمله  مهار همه جانبه چین ، از طریق اهرمهای نظامی با توجه به تقویت حضور نظامی و شامل افزایش مناسبات نظامی با کشورهای شرق آسیا و اقیانوس آرام ، افزایش نیروهای نظامی در منطقه ، انجام تمرینهای مشترک با کشورها  با حضور و اعزام بیشتر سخت افزاری خویش( ناوها و تجهیزات نظامی) و سایر اهرمهای سیاسی _ اقتصادی است. از اين ديدگاه بحران اخیر کره شمالی بنوعی ادامه سیاستهای چالش انگیز چین به عنوان حامی سنتی پیونگ یانگ و طراحی های سناریوهای جنگی هژمون طلبانه در این مناطق است.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: آيا چرخش محور آمریکا به سوی آسیا، حول این ایده است که آمریکا در حال پشت کردن به متحدان سنتی خود در خاورميانه و اروپا است؟

 سیاست خارجی آمریکا در دوران جنگ سرد، بر محور روابط راهبردی با اروپا متمرکز  بوده و استراتژی کلان این کشور را در منطقه اروپا تعریف می نمود .در این دوران منافع ملی آمریکا غالباً در منطقه‌ اروپای غربی قابل تعقیب بود. کانون خطرهای تهدیدکننده از اروپای شرقی، ناشی از حضور شوروی و ارتش سرخ در این منطقه بوده و در نهایت سیاستهای  مقابله با این تهدیدات غالباً در منطقه جغرافیایی اروپای غربی مثل طرح مارشال و ایجاد ناتو اعمال می شد. در واقع، جنگ سرد از اروپا آغاز گردیده و  بر محوریت اروپا متمرکز گردید .

 ایالات متحده برای تأمین امنیت متحدان اروپایی و نهایتاً امنیت خودش به دنبال حفظ ثبات در منطقه خاورمیانه بود تا از نفوذ شوروی در این منطقه مهم نیز جلوگیری نمایدکه مرکز توجه رهبران قطب كمونیستی بود. اما با فروپاشی شوروی و از بین رفتن تهدیدهای ناشی از آن و تغییر ساختار نظام بین‌الملل و وقوع انقلاب اسلامی ایران و همچنین حادثه 11 سپتامبر 2001، منطقه‌ خاورمیانه که در دوران جنگ سرد در استراتژی‌های ایالات متحده جایگاه فرعی داشت، به منطقه جغرافیایی اصلی و هدف و کانون توجه رهبران امریکا قرار گرفت. زیرا امنیت اسرائیل و موجودیت آن نیز مورد توجه و چالش اسلامگرایانی شده بود که از ایده های انقلاب اسلامی نشات و حیات سیاسی می گرفتند. این تحولات در این مقاطع زمانی در خاورمیانه ، بطور کلی منافع ملي امریکا را به چالش گرفته و منبع جغرافیايی برای تهدیدهای نامتقارنی بود که ایالات متحده را بطور کلی به  چالش می گرفت. در نهایت، استراتژی‌های مقابله با این تهدیدها در سیاست خارجی آمریکا در‌ خاورمیانه اولویت یافت. به گونه‌ای که با استفاده از قدرت سخت ابزاری خویش دو کشور افغانستان و عراق را در این منطقه در قالب حملات پیشدستانه و پیشگیرانه مورد هدف قرار داد و تا با تأسیس رژیمهای وابسته،  دموکراتیک و با ایجاد ملت و دولت‌سازی در این کشورها به اشاعه‌ ارزش‌های لیبرالیسم بپردازد و در سایر کشورهای منطقه نیز الهام بخش باشد و از طریق  نابودی سازی تروریسم ، زمینه سازی ایجاد صلح ، گسترش ارزشهای دموکراتیک ، مدیریت  بر منابع انرژی نیز  قدرت هژمون در نظام بین‌الملل را برای خویش  بر قرار سازد. در این دوره جایگاه اروپا در سیاست خارجی آمریکا به نوعی نقشی فرعی محسوب گشته و اولویت نخست سیاست خارجی آمریکا مقابله با تهدیدهای نامتقارن برآمده از منطقه خاورمیانه  و به همین دلیل  از کشورهای اروپایی (عمدتاً در قالب ناتو) استفاده می‌کند، تا هم حضور و مشارکت  اروپایها  تداوم داشته باشد و هم از شکل‌گیری رقیبی دیگر نیز جلوگیری کرده باشد و هم تا حدودی هزینه‌های مبارزه با تروریسم را کاهش دهد و از سوی دیگر با افزایش تعداد اعضای ناتو، مسیر  تبدیل‌ شدن به قدرتی هژمون برای خویش را میسر و هموار گرداند .

در اين راستا با توجه به موج جديد بيداري اسلامي و مردمي در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تحقق اين اهداف روزبه‌روز با چالش‌هاي بيشتري مواجه شده و چشم‌انداز موفقيت آمريكا در تحقق اهداف خویش مشکلتر به نظر مي‌رسد  لذا توجه به خاورمیانه و اروپا همچنان در صدر سیاستهای امریکا بوده و اهمیت آن کمتر نشده بلکه افزایش یافته است.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح:  هم آمريکا و هم چين مي خواهند تا سال دو هزار و پانزده حجم روابط تجاري خود با کشورهاي آسه ان را به پانصد ميليارد دلار برسانند. درواقع ، دو ابرقدرت اقتصادي جهان در تلاش هستند با شيوه هاي مختلف کشورهاي حوزه آسه آن را به سمت خودشان جلب کنند.  نقش اقتصاد در رويكرد كنوني امريكا در خاور دور چيست؟

توسعه اقتصاد و کسب بازارها و خصوصا منافع اقتصادی دراز مدت با توجه به وفور منابع نیروی کار و اشتیاق سرمایه داران و منابع طبیعی حرف اول را در سیاست امریکا و رقبای آن دارد. هم چین و هم امریکا برای مقابله با چالشهای مالی فعلی که با آن مواجه هستند ناگزیر برای حفظ بنيانهای قدرت خویش و سیاستهای سلطه و هژمون بر کشورهای حوزه آسه آن و خاور دور( با توجه به رقابتهای شدید بین خود و قدرتهايی چون چین و هند و ژاپن و مجموعه آسه آن) تمرکز اصلی خویش را بر رقابت ، تولید و کسب بازارها و گسترش آن بنیان گذاشته اند و تفوق بر این زمینه را مقدمه رقابتهای بین خویش میدانند. خصوصا که چین بر توسعه بیشتر مناطق شرقی خویش بایستی کانون های تجاری و رونق اقتصادی آنها را چند برابر سازد. لذا نقش اقتصادی در رویکرد امریکا و چین و هم سایر قدرتها حیاتی ، مکمل افزایش قدرتمند حضور در این مناطق  و اساسی تحلیل می گردد.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: برخي اينگونه تحليل ميكنند كه ایالات متحده اكنون  نه تنها به عمر پایگاه های نظامی خود و اتحادهایی که با کشورهای شرق آسیا داشت، پایان نداده، بلکه تلاش کرد که این پیمان ها را به لحاظ کمی و کیفی نیز گسترش دهد. با اين وجود آيا آمریکا با گسترش پیمان ها و همکاری های سیاسی و نظامی با این كشورها و بازتعریف اهداف اتحادهای سیاسی- نظامی، آنها را در جهت مهار چین سازماندهی مي کند؟

بطور کلی دستگاه سیاسی امریکا و دستگاه عظیم نظامی این کشور یعنی پنتاگون با تمرکز بر افزایش توان نظامی امریکا در ابعاد مختلف تلاش دارند بیش از شصت صد توان نظامی از جمله رزمناوها و جنگ افزارهای خویش را به حوزه اقیانوس آرام منتقل ساخته و با افزایش ناوهای هواپیما بر ( شش ناو عظیم  )  سایر رزمناوها و تجهیزات منهدم کننده زیر دریايیها را افزایش دهند. لذا با  پیشرفته کردن سیستم راداری دفاع موشکی با ژاپن و ترتیبات راداری با فیلیپین و سایر کشورها ، با تقویت نیروی دریايی همزمان به تقویت نیروی هوايی پرداخته و علیرغم اینکه 320 هزار نیروی نظامی امریکا در منطقه اقیانوس آرام استقرار یافته است امریکا با استقرار بیش از 2500 نیروی نظامی در استرالیا به تنوع بخشیدن به همکاریهای نظامی و ترتیبات امنیتی با متحدین خویش در جهت اهداف چند جانبه از جمله مهار چین مبادرت می ورزد.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: رويكرد سیاست چین هراسی ایالات متحده، تا چه حدي موفق بوده است؟

همانطور که گفته شد بطور کلی دغدغه اصلی ، مستمر و  بدون وقفه سرمداران سیاسی– نظامی و امنیتی امریکا در فضای بین المللی کنونی ابعاد  ژئوپلیتکی و ژئواکونومیکی چین محسوب می گردد و هر چند چین هراسی در محافل رسانه ای و اتاقهای فکر و موسسات امریکايی دنبال میشود، اما این بدان معنا  نیست که این کشور با رقیب خویش از منظر گفتمان دو دشمن و خصم خونی سخن بگويد. هر دو کشور چین و امریکا به موازات رشد اقتصادی فیمابین و واشنگتن به عنوان بزرگترین مصرف کننده تولیدات چینی ( در سال 2011 واردات امریکا از چین 399 میلیارد دلار و صادرت امریکا به چین 103 میلیارد و چيني ها خریدار اوراق قرضه امریکا به میزان بیش از یک تریلیون دلار بوده اند) و وابستگی متقابل در حوزه های مالی و پولی و تجاری و اقتصادی مانع از تعریف گفتمان دو کشور دشمن شده اند. از این روست که چینیها همزمان با رشد محسوس و نامحسوس و فزاینده اقتصادی با امریکا تلاش دارند منافع بی حد و اندازه ای در تعاملات و رقابتها و روابط اقتصادی بین خود ترسیم ، طراحی و پیگیری کنند و همزمان به گفتگو و چالش دیدگاهها و سیاستها و مواضع یگدیگر در حوزه های سیاسی ، پولی و اقتصادی در مناطق مختلف  اقدام نمایند و اختلافات خویش را علنی از جمله مسائل هسته ای ایران ، سوریه و …… مطرح سازند.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: رئیس‌جمهور جدید چین، هشت روز پس از بدست گرفتن سکان رهبری این کشور روز جمعه ۲۲ مارس ۲۰۱۳(۲ فروردین ۹۲) برای دیدار با ولادیمیر پوتین همتای روس خود وارد مسکو شد. پيامدهاي رويكرد امريكا  در خاور دور  بر نوع همگرايي چين با روسيه و كره شمالي چيست؟

چین بدنبال جلب همکاری از سوی روسیه در تامین امنیت منطقه  مسکو است. هرچند  چین و روسیه اختلافاتی با آمریکا دارند، اما بطور کلی در روابط و مناسبات خویش  اولویت را بر سه اصل همکاری ، تعامل و رقابت قرارداده‌اند . سفر رئیس جمهوری چین هم در این قالب و هم در سیاستهای گروه بریک و نیز نیاز فزاینده دستگاه عظیم اقتصادی و صنعتی این کشور به منابع عظیم انرژی روسیه است و از این رو قابل تحلیل است . در ابعاد همکاریهای منطقه ای هر چند در بعد منطقه ای مناسبات چین با کره‌شمالی راهبردی‌تر از روابط روسیه با کره‌شمالی است، اما به گونه ای تقویت همکاری‌های اقتصادی روسیه با چین و کره‌شمالی به موازات همکاری‌های امنیتی- نظامی با این کشور روسیه مرتبط است و روسها با بهره‌گیری از امکانات انرژیک خود و احداث خط لوله گاز به کره‌شمالی و جنوبی قصد دارند قدرت خود را در حوزه انرژی افزایش دهد و دو کره را به خود و کره‌جنوبی را به کره‌شمالی وابسته کند تا از این طریق از یک‌سو موقعیت خود را در این منطقه تثبیت کند و از دیگر‌سو موقعیت متحد خود کره‌شمالی را برتر از کره‌جنوبی که همگرایي با غرب است نگه‌ دارد. روسیه به موازات تلاش برای حفظ موقعیت سنتی خود در شبه‌جزیره کره به دلیل نگرانی‌هایی که از آمریکا در این منطقه و دیگر مناطق دارد ایفاگر نقش دوگانه است. هم از کره شمالی هسته ای بیمناک است و هم در حوزه‌های مختلف برای ایفای نقش بزرگتر از کارت کره شمالی بهره‌برداری می‌کند. زیرا چین و روسیه نگران نزدیک‌شدن آمریکا به مرزهای روسیه از طریق کره‌شمالی هستند. اگر نیروهای آمریکایی وارد خاک کره‌شمالی شوند روسیه که با کره‌شمالی در شرق خود هم مرز است  حضور آمریکایی‌ها را در این خطه شاهد خواهد بود؛ از همین‌رو تلاش چین و روسیه در قالب مذاکرات شش‌جانبه برای حل ‌و ‌فصل پرونده هسته‌ای کره‌شمالی و ارائه کمک‌های انسان‌دوستانه به کره‌شمالی تحلیل ميشود .

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: اقدامات اخیر ایالات متحده مبنی بر انتقال کشتی های جنگی، سیستم دفاع موشکی و هواپیما به منطقه برای مقابله با تنش های روزافزون، و اعلام اينكه واشنگتن قصد دارد دفاع موشکی و دفاعی خود را در آلاسکا و گوام در برابر کره شمالی تقویت كند مي تواند نوعي مسابقه تسلیحاتي در آسیا را دامن بزند؟

 هر چند با حاد شدن اوضاع در شبه جزیره کره دبیرکل سازمان ملل هم نسبت به تنش‌های ناشی از تهدیدهای کره‌ شمالی برای حمله هسته‌ای به آمریکا به شدت ابراز نگرانی کرد و خواستار آن شد که کره‌شمالی هر چه سریع‌تر محدودیت‌های در نظرگرفته شده برای کارگران کره جنوبی در مجتمع صنعتی کائه سونگ را لغو کند و اوضاع دو کره عادی گردد. اما از طرفی مقامات نظامی چین نیز اعلام کردند که ارتش آزادی بخش خلق چین با توجه به افزایش تنش‌ها در شبه جزیره کره به حالت آماده باش درآمده است. این تحولات و تهدیدات حاد کره شمالی برای واشنگتن و سیاستهای دفاع موشکی و سیستم دفاعی بازدانده امریکا بهانه خوبی شد و آنها را مصمم کرد این توان نظامی و موشکی در آلاسکا و گوام را تقویت بخشند. يعني پیونگ یانگ در زمینه ای که طراحان نظامی امریکا اهداف چند گانه ای ترسیم کرده بودند به بازیگری پرداخت. هر چند  چینیها  قبلا به کره شمالی هشدار داده و آنها را از بازی با توان هسته ای خویش منع کرده بودند .

بطورکلی این اقدامات در ابعاد نظامی می تواند مسابقه تسلیحاتی دیگری در منطقه مفتوح نمایدو یکی از اهداف اصلی این سناریو جنگی هم همین موضوع است.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: آيا تقویت سامانه های سپر دفاع موشکی آمریکا در منطقه آلاسکا و شرق آسیا در راستاي سیاست تمرکز آمریکا بر شرق آسیا است؟

تحقیقا حوادث کره شمالی و تحولات اخیر نوعی طراحی و سناریو سازی بوده که در راستای تمرکز سیاست امریکا بر شرق آسیا مورد بهره برداری قرار گرفته و خواسته و ناخواسته رهبر جوان کره شمالی در این بازی وارد شده است که بیش از هر چیز بر بقای سیستم خویش اندیشناک است. قطعا چنین سیاستهايی یکباره و دفعتا حادث نشده است. کره شمالی در صفحه هدف و سیبل  امریکا برای چند دهه قرار دارد. از طرفی بقا و موجودیت کمونیستی این کشور اساسا با اهداف امریکايیها نه تنها متناسب نیست بلکه تا محو این سیستم آنها تلاش خواهند کرد فروپاشی این آخرین بازمانده مصمم ایدئولوژی کمونیستی را فراهم آورند. چرا كه از منظر تخاصم ایدئولوژیکی دشمنانی شدیدا متخاصم هستند. مزید برآن تهدید هسته ای کره شمالی سبب خواهد شد سناریوهای برچیده شدن طومار آنها مرحله به مرحله و پس از نیل به توافقی اولا با چین و سپس روسیه امتیازگیر پیگیری شود. کره شمالی عضوی از 7 کشور متخاصم و محور شرارت بوده که همتاهای آنها بکلی با تغییر رژیم مواجه شدند. لذا این سرنوشت پیش روی آنهاست اما دیر و زود دارد.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح:  آمریکا در مورد بن بست چین با ژاپن بر سر مسئله جزایر سنکاکو این جزایر را تحت الحمایه دولت ژاپن دانسته و بنابراین آن را بخشی از پیمان امنیتی خود با ژاپن قلمداد می کند. چین همچنین آمریکا را عامل تشجیع فیلیپین و ویتنام برای طرح ادعاهای ارضی که بر چین نیز اثر می گذارد، دانسته است. در اين شرايط و با توجه به مشکلات در میان برخی كشورهاي خاور دور  و جنوب شرق آسيا  اختلاف های ارضی و دریایی کشورهای منطقه، به ویژه میان چین با برخی کشورهای عضو، و چین با ژاپن ، امريكا تا چه ميزاني از اين اختلافات به نفع خود سود خواهد برد؟

اختلافات ارضی چین و ژاپن و چین با سایر کشورها موضوعاتی تاریخی و چالش برانگیز بوده است و قطعا مورد بهره برداری و احتمالا تحریک و انگیزش توسط برخی محافل تندروی امریکا قرار می گیرد، اما یک مسئله دوجانبه بوده و پس از جنگ جهانی دوم و قبل از آن هم وجود داشته است. پس مایه ای برای ترتیبات امنیتی فیمابین کشورهای متحد شده با امریکاست. براین اساس کشورها با بزرگ جلوه دادن به آن بنوعی از ترتیبات امنیتی امریکا (و همانند ژاپن از چتر دفاعی) این کشور سود می جویند.

 

گفتگو از: فرزاد رمضاني بونش

 

مطالب مرتبط