June 2, 2023 – 1:11 pm | Comments Off on ایران و ترکیه نوین اردوغان

دکتر محمد مهدی مظاهری
استاد دانشگاه
مرکز بین الملللی مطالعات صلح-ipsc

در منطقه غرب آسیا تعداد کشورهایی که از نظامهای مردم سالارانه و انتخابات واقعی و آزاد برخوردارند، شاید به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد و …

ادامه مطلب »
گفتگو

مقالات

خاورمیانه

مقالات تحقیقی و تحلیلی در حوزه خاورمیانه

خلیج فارس

مقالات تحقیقی و تحلیلی در حوزه خلیج فارس

آسیای میانه

مقالات تحقیقی و تحلیلی در حوزه آسیای میانه

صفحه نخست » خاورمیانه, مقالات

اقسام سلفیان تکفیری، اشتراک و افتراق (بخش نخست)

نگارش در October 22, 2017 – 11:07 am
اقسام سلفیان تکفیری، اشتراک و افتراق (بخش نخست)
Share

حمیدرضا کردی

پژوهشگر در حوزه ی کلام

 

قبل از ورود به بحث لازم و ضروری است اشاره ای به اهمیت موضوع، واژه شناسی و مفهوم شناسی داشته باشیم تا خوانندگان گرامی در خلال بحث دچار سردرگمی نسبت به الفاظ نگردد.

متاسفانه گاهی در رسانه های ملی و نیز توسط برخی از کارشناسان حوزۀ علوم سیاسی، اسامی برای یک جریان فکری یا کلامی سلفی به کار برده می شود که گرچه به قول معروف (هرچه از این لشگر بمیرد کم است) ولی غیر علمی است. مثلا برای معرفی داعش شخصا بارها شنیده ام که گفته شده: این گروه وهابی! تکفیری صهیونیستی! . لذا مفهوم شناسی و نیز تبیین وجوه افتراق و اشتراک این گونه جریانات ضروری خواهد بود.

بازهم اگر برای روشن شدن بحث نکته ای از جانب بنده مغفول مانده، بفرمایید تا اضافه کنم.

1-1. اهمیت و ضرورت

 شناخت مکتب سلفی به طور عام و وهابیت و سلفیت تکفیری به طور خاص، و در نتیجه اتخاذ تصمیم مناسب در قبال آنها، اهمیت بسیار زیادی دارد. علاوه بر ضرورت این بحث به خاطر اهمیت فرقه شناسی و جریان شناسی، امروزه این مبحث ضرورت‌های بالاتری نیز پیدا کرده است، مانند بحث امنیت داخلی و منطقه‌ای و حتی بین المللی.

به طور خلاصه می‌توان برخی از موارد اهمیت بحث را این چنین ذکر کرد:

1-1-1. اهمیت بحث از دیدگاه فرقه شناسی

الف- آشنایی با عقاید فرقه‌های مختلف به ما کمک می‌کند که متون و میراث خود را بهتر بشناسیم؛ زیرا برخی از متون دینی و علمی ما ناظر به عقاید و آراء سایر فرق اسلامی است.

ب- عقاید و باورهای فرق دیگر، می‌توانند برای ما سئوال‌های جدید و زمینه‌های نو برای تحقیق ایجاد کنند.

ج- همزیستی با سایر جریان های فکری امری اجتناب ناپذیر است. لذا باید بدانیم با چه افکار و آرایی مواجه هستیم. این ضرورت همیشه بوده است؛ اما در روزگار ما شدید و چندین برابر شده است.

1-1-2. اهمیت بحث از دیدگاه جریان شناسی

یکى از نیازهاى مهم کنونى این است که درک و دریافت درستى از تحولات سیاسى، اجتماعى، فرهنگی و … جهان و بخصوص جهان اسلام داشته باشیم. این هدف برآورده نمى‏شود مگر این که منابع، اطلاعات و تحلیل درست، صادقانه و علمى در مورد جریان‌های اسلامی جهان داشته باشیم. از این رو، شناخت جریان‏ها و مواضع فکرى، سیاسى و فرهنگى آنها باعث برخورد آگاهانه، هوشیارانه و سنجیده‏تر، در حال و آینده خواهد شد و کمک خواهد کرد که راه درست را انتخاب کنیم.

1-1-3. اهمیت بحث از دیدگاه دشمن شناسی

داعش، طالبان، القاعده، بوکوحرام و … نام‌هایی هستند که همه روزه در صدر اخبارِ رسانه‌ها  قرار دارند. هر بار که نامی از آنها به میان می‌آید، ناخودآگاه ذهن‌ها آماده شنیدن جنایتی جدید توسط این گروه‌ها علیه مسلمین و بخصوص شیعیان می‌شود، با این وجود چنین گروه‌هایی داعیه اسلام دارند و خود را مسلمان واقعی و پیرو سلف (سلفی) دانسته و سایر مسلمین را تکفیر می‌کنند. در واقع این گروه‌ها بزرگترین دشمن و مانع نفوذ اسلام راستین در جهان هستند پس شناخت عقاید، افکار، فعالیت‌ها و جغرافیای فعالیت چنین گروه‌هایی، در واقع نوعی دشمن شناسی است. دشمن شناسی نیز یکی از ضرورتهای زندگی در جهان معاصر است.

1-2. معنا شناسی سلفیه

1-2-1. سلفیه در لغت

سلفیه مصدر صناعی[1] از کلمه «سَلَف» است[2] که با افزودن یاء نسبت و تاء تأنیث به کلمه سلف این مصدر ساخته شده است و سلف در لغت به معنای گذشته، قبل و پیشینه است.[3] به همین دلیل پدران و خویشان ما که قبل از ما بوده‌اند «سلف» نامیده می‌شوند.[4]

1-2-2. سلفیه در اصطلاح

به طور خلاصه می‌توان گفت «هرکس معتقد باشد که فهم سلف از فهم خلف برتر است سلفی است».[5] در توضیح این تعریف باید بگوییم:  در برخی از کتب روایی اهل سنت حدیثی از پیامبر(ص) با این مضمون آمده است که «خیر القرون قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم…: بهترین مردم، مردم زمان من هستند، سپس گروهی که پس از آنان می‌آیند، آنگاه کسانی که در مرتبه‌ بعدی هستند…»[6] گروهی از مسلمانان با استناد به این حدیث (و بدون توجه به معنی واقعی و تبعات پذیرش این حدیث مثل پذیرش منافقان سه قرن اول و فرقه‌های انحرافی سه قرن اول)[7] می‌گویند در فهم و تفسیر دین فقط فهم همین سه نسل که پیامبر فرموده‌اند اصل است و ما باید تنها به آنها مراجعه کنیم. به صاحبان چنین عقیده‌ای اصطلاحا سلفی گفته می‌شود. گویا اولین بار احمد بن حنبل این ایده را مطرح کرده است اما در قرن هفتم ابن تیمیه ایده او را پی‌گرفت و به اندیشه‌ای جدید بدل کرد. ابن تیمیه می‌گفت: «سلف کسانی هستند که در سه قرن بهتر اسلام(سه قرن اول اسلام) زندگی می‏کردند و آنها دارای تمامی فضایل بودند و برای حل هر مشکلی، شایسته‏تر از سایرین هستند…»[8] و ما حق نداریم در فهم قرآن برداشت‌های عقلی خود را حاکم کنیم. باید بسنده کنیم به آنچه از ظاهر قرآن می‌فهمیم و درباره متشابهات قرآن سکوت کنیم [نص گرایی] . ابن تیمیه با چنین رویکردی بسیاری از مواردی را که مسلمانان نشانه‌های احترام به بزرگانشان می‌دیدند مصداق شرک معرفی کرد و با ارایه ایده‌های متفاوت درباره اسلام و کفر بسیاری از مسلمانان را تکفیر کرد.[9]

1-3. کفر و تکفیر

قبل از بیان دیدگاه سلفیان در باره کفر و تکفیر، لازم است معنی لغوی و اصطلاحی واژه‌های کفر و تکفیر تبیین شود، لذا نخست معانی این دو واژه را بیان می‌کنیم.

1-3-1. کفر و تکفیر در لغت[10]

واژه تکفیر مصدر باب تفعیل، از ریشه «کفر» است. کفر در لغت به معناى پوشاندن شى‏ء است. لذا شب را کافر می‌گویند چون اشخاص را مى‏پوشاند و زارع را کافر گویند، زیرا تخم را در زمین مى‏پوشاند.[11]

زبیدى در تاج العروس یکى از معانى تکفیر را کافر دانستن دیگران دانسته است.[12]

در کتاب‏ معجم اللغه العربیه المعاصره نیز آمده است:

«تکفیر یک شخص؛ یعنى که او را کافر دانسته، یا نسبت کفر به او داده و یا به او گفته شود کافر شدى.[13] وى در ادامه گوید: به عده‏اى جماعت تکفیرى مى‏گویند چون این گروه، افراد سخت‏گیرى هستند که اهل معصیت را به کفر متهم کرده و عده زیادى را تکفیر و به قتل مى‏رسانند.[14]

1-3-2. کفر و تکفیر در اصطلاح[15]

 «کفر» در اصطلاح علم فقه و علم کلام، تفاوت‏هایى دارد.

کفر در علم فقه معمولًا در برابر «اسلام» قرار مى‏گیرد. در علم فقه، حد نصاب مسلمان بودن و خروج از مرز کفر، جارى شدن شهادتین بر زبان است و کسى که شهادتین را نگوید، کافر مى‏شود.[16] در این موارد، کفر بیش‏تر مربوط به امور ظاهرى است و بیانگر نوع تعامل مسلمانان با کفار است. براى نمونه، در علم فقه بیشتر درباره‏ى احکام کفر، مانند شیوه‏ى تعامل مسلمانان در امورى همچون معاملات، ازدواج، و ارث بردن کافر از مسلمان بحث مى‏شود.

اما در علم کلام، کفر در برابر «ایمان» به‏کار مى‏رود و مفهوم، مرزها و معیارهاى کفر به‏دقت بررسى مى‏شود. در علم کلام، کفر، جداى از انکار لسانى، از افعال قلوب شمرده مى‏شود.[17] پس کفر در علم کلام، انکار چیزى است که شأن آن، ایمان آوردن به آن است. به‏عبارت‏دیگر، انکار هر یک از متعلقات ایمان، موجب کفر مى‏شود. این انکار، گاهى در امورى است که باید به آن‏ها ایمان تفصیلى داشت، مانند توحید، معاد، نماز و روزه؛ و گاهى در امورى است که علم تفصیلى به آن‏ها وجود ندارد و تنها مى‏دانیم که اجمالًا در دین مسائلى وجود دارد. در این موارد، ایمان اجمالى کفایت مى‏کند. بنابراین، انکار بخش یا تمام رسالت پیامبر گرامى اسلام (ص)، انکار خداوند با تمامى ابعاد وجودى و صفاتى وى، انکار غیب و هم‏چنین معاد، فرجامى جز فرو رفتن در ورطه‏ى کفر ندارد. چیزى که سید مرتضى آن را «مایه‏ى استحقاق عقاب دائم …» مى‏شمارد.[18]

در «معجم المصطلحات والالفاظ الفقهیه» ذیل ماده تکفیر آمده است: تکفیر نسبت دادن یکى از اهل قبله به کفر است.[19]

1-3-3. کفر و تکفیر از نگاه ابن تیمیه[20]

ابن‏تیمیه مى‏نویسد:

به اتفاق مسلمانان، کفر یعنى عدم ایمان؛ چه به نقیض آن، یعنى کفر، معتقد باشد و بر زبان بیاورد و چه به نقیض آن، یعنى کفر، معتقد نباشد و بر زبان نیاورد؛[21] به عبارت دیگر ایمان را یک امر وجودى مى‏داند که براى تحقق آن نیاز به اقرار دارد.

هم‏چنین در جاى دیگر مى‏نویسد:

کفر ایمان نداشتن به خداوند و پیامبران اوست و فرقى نمى‏کند که همراه با اعتقاد تکذیب صورت بگیرد یا نه، بلکه حتى شک در آن و یا اعراض از آن به سبب حسد و کبر و تبعیت از هواى نفسانى که از تبعیت از دین ممانعت کند، کفر شمرده مى‏شود.[22]

از طرفى، ابن‏تیمیه معتقد است که کفر، حکم شرعى است و تنها با ادله شرعى ثابت مى‏گردد، از این رو اگر شخص مسئله‏اى را انکار نماید که شرع بر آن دلالت نمى‏کند و تنها با عقل ثابت مى‏شود، چنین شخصى متصف به کفر نیست و کافر شمرده نمى‏شود.[23]

ابن‏تیمیه در کتاب‏ أحکام المرتد درباره تکفیر و ارتداد مى‏نویسد:

علما اتفاق دارند کسى که به خداوند شرک بورزد، خدا را انکار نماید، صفتى از صفات او را نفى کند، به خداوند نسبت صاحب فرزند دهد، قائل به قدم و بقاى عالم شود و یا حتى تنها شک کند، کل قرآن یا بخشى از آن را انکار کند، معتقد به وجود اختلاف و تناقض در قرآن باشد، شک در اعجاز آن داشته باشد، معتقد به قدرت داشتن بر اتیان قرآن دیگر باشد، قائل به زیادت و نقیصه در آن باشد، معتقد باشد که پیامبر در بخشى از دین کاذب است، اعتقاد به حلیت چیزى که اتفاق بر حرمت آن وجود دارد، مانند: زنا و شرب خمر، امر ضرورى از دین را انکار کند، به پیامبر یا پیامبران دیگر که نبوتشان قطعى باشد دشنام دهد، عایشه و دیگر زنان پیامبر را سب نماید و شتم ملت اسلام (مسلمان) یا دین اسلام کند، مرتکب این موارد از دایره اسلام خارج شده و در جرگه مرتد قرار گرفته و کافر شمرده مى‏شود.[24]

1-3-4. تکفیر مطلق و معین

ابن‏تیمیه در برخى از کتاب‏هاى خود، ازجمله مجموع الفتاوی، به تفصیل درباره اقسام تکفیر، شرایط تکفیر و حرمت تکفیر سخن گفته است. وى ابتدا تکفیر را به دو بخش: مطلق و معین تقسیم مى‏کند.[25]

تکفیر مطلق: حکم به کفر درباره کلام، فعل یا اعتقادى مى‏باشد که با مبانى اسلام در تضاد و تناقض است؛ هم چنین به صورت مطلق به کسى که چنین دیدگاهى داشته باشد، بدون این که فرد خاصى مدّ نظر باشد.[26]

تکفیر معین: حکم به تکفیر شخص معینى است که عملى را در تضاد با اصول و مبانى اسلام انجام داده و به سبب وجود شروط تکفیر در وى و نبود مانع، کافر خوانده مى‏شود.

ابن‏تیمیه، معتقد است که باید میان تکفیر مطلق و معین تفاوت قائل شد؛ یعنى چنین نیست که هر کس فعلى را که منطبق با کفر بود انجام داد، کافر است:

هر فردى که در مسئله‏اى از امور اعتقادى مخالفت کرد، به معنى هلاک وى نیست. گاهى شخص مخالف، مجتهدى است که در اجتهاد خود خطا کرده است، چنین خطایى باعث تفسیق نمى‏شود، بلکه حتى شخص مجتهد در این مسئله گناه مرتکب نشده است؛ و بالاتر از آن اگر مجتهدى در مسئله اجتهاد کرده است و فتوایش صحیح باشد مأجور بوده و دو ثواب خواهد گرفت و در صورت اشتباه یک اجر خواهد داشت و اتفاق مسلمانان بر این است که تکفیر هیچ یک از علما جایز نیست و هرکس چنین عملى انجام دهد مستحق عقوبت شدیدى خواهد بود.[27]

ابن‏تیمیه در تبیین تفاوت میان تکفیر مطلق و معین مى‏گوید:

آنچه بزرگان سلف گفته‏اند که اگر کسى فلان چیز را بگوید حکمش فلان است، ناظر به تکفیر مطلق مى‏باشد و صحیح است، اما باید میان تکفیر مطلق و معین تفاوت گذاشت.[28]

البته از این نکته هم نباید غافل شد که ابن تیمیه در مقام عمل بسیاری از حرف‌هایش را زیر پا گذاشته و قائل به تکفیر معین بسیاری از افراد و فرق اسلامی شده است.

1-3-5. سلفی تکفیری

سلفى تکفیرى به گرایش گروهى از سلفى‏ها گفته مى‏شود که مخالفان خود را کافر مى‏شمارند. براساس مبناى فکرى آنان میان ایمان و عمل، تلازم وجود دارد؛ به این معنا که اگر کسى ایمان به خدا داشته باشد و مرتکب کبائر شود، از دین خارج شده و کافر شمرده مى‏شود که اگر این کفر اکبر باشد جهاد علیه‏شان واجب مى‏شود. در تاریخ صدر اسلام تنها گروهى که چنین عقیده‏اى داشتند، خوارج بودند.[29]

1-3-6. سلفیه جهادی[30]

مهم‏ترین جریان تکفیرى، جریان سلفیه جهادى‏ است. پیدایش سلفیه جهادى‏ به کتابى از سید قطب‏ به نام معالم فى الطریق باز مى‏گردد. بنابر این سلفی‌گری جهادی، ریشه در اندیشه‌های سید قطب دارد. سید قطب می‌گوید: تمام دنیای امروز در جاهلیت غرق است. جوامع یا بالذات جاهلی‌اند، مثل آمریکا، اسرائیل و انگلستان و یا بالعرض جاهلی شده‌اند؛ مانند کشورهای اسلامی که امروز جاهلی شده‌اند.

سید قطب می‏گوید: مسلمانان یا باید از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی هجرت کنند و یا جهاد کنند.[31] بر اساس نظریه جهاد، برخی مسلمانان، گروه‌های جهادی درست کردند. عنصر جهاد در ایدئولوژی سلفیه جهادی اهمیت بسیار فراوانی دارد به‌‌طوری‌که آن را از سایر عبادات مانند نماز و روزه و حج مهم‌‌تر می‌‌د‌انند. سلفیه جهادی، استقرار جامعه اسلامی، حفاظت از مستضعفین امت و جلوگیری از فاسد شدن سرزمین مسلمین را از جمله عوامل جهاد می‌‌دانند،[32] اما دایره دشمنان اصلی خود را به آمریکا، یهود و شیعه محدود می‌‌کنند.[33] از این رو، فعالیت‌‌های این دسته از سلفی‌‌ها به مبارزه با این دشمنان محدود است و بمب‌‌گذاری‌‌ها و مبارزات مسلحانه آنها در کشورهای اسلامی طبق این دیدگاه انجام می‌‌گیرد.[34]

واژگان کلیدی: سلفیان تکفیری، اقسام، اشتراک ، افتراق سلفیان تکفیری

1-3-7. وهابیت

ابن تیمیه در قرن هفتم هجری مکتب جدیدی به نام سلفیه ایجاد کرد. این مکتب تقریبا تا قرن دوازدهم رواج چندانی نداشت اما در قرن دوازدهم با تلاش چند تن از پیروان ابن تیمیه این مکتب در جهان اسلام احیا شد و گسترش پیدا کرد. یکی از این اشخاص محمد بن عبدالوهاب بود که عقاید ابن تیمیه را پذیرفت و به تبلیغ و گسترش آن پرداخت و توانست پیروانی پیدا کند که هم اکنون اکثر آنها در عربستان ساکن‌اند. بعدها پیروان محمد بن عبدالوهاب، وهابی یعنی منسوب به محمد بن عبدالوهاب نامیده شدند.

[1] . ر.ک. محمداسماعیل عالمی، صرف کانزی، قم، موسسه مکتب اهلبیت (ع)،1375، ص25. مصدر صناعی یا جعلی: اسمی است با ” یاء” مشدّد و نسبت، که به آخر آن ، تاء تانیث پیوسته و دارای معنی مصدری باشد. مثل: إنسانیَّه، عثمانیَّه، سلفیه.

[2] . محمد ابراهیم شقره، هی السلفیه نسبه وعقیده ومنهجا، مکه، مکتبه‌ ابن‌ تیمیه‌ ،1413ه ق، ص17.

[3] . جبران مسعود، فرهنگ الفبایی الرائد عربی-فارسی، مترجم رضا انزابی نژاد، به نشر ،1384، ج 1، ص 971.

[4] . محمد مرتضى حسینی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر، 1414ق، ج 23، ص 455.

[5] . ر.ک. مهدی فرمانیان، تاریخ تفکر سلفی، قم، دارالاعلام لمدرسه اهل البیت، 1394، ص38.

[6] . ابى‌عبدالله محمدبن‌اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، دار ابن‌کثیر، بیروت، 1423 ، حدیث ۲۶۵۲و با اندکی اختلاف در شماره های ۳۶۵۱، ۳۴۲۹ و ۳۶۵۸ نیز آمده است.

[7] . ر.ک.جعفر سبحانی،«هشت پرسش آیت‌الله سبحانی از سلفیه»، مرسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)، دسترسی در تارنمای: http://www.valiasr-aj.com

[8]. احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، مجموعه الفتاوی، تحقیق عامر الجزّار، انوار الباز(اخراج احادیث)، بی جا، دارالجیل، اول، ق1418، ج4، ص96.

[9] . ر. ک. سعید زاهدی، ماضی استمراری، تهران، عابد، 1391، ص 9.

[10] . ر. ک. وحید خورشیدی، روش قرآن در علاج و جلوگیرى از پدیده تکفیر، مجموعه مقالات کنگره جهانى جریان هاى افراطى و تکفیرى از دیدگاه علماى اسلام، ، قم، دارالاعلام لمدرسه اهل البیت(ع)، 1393ج‏1، ص 487.

[11] . ابو القاسم حسین بن محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، تهران، المکتبه الرضویه، 1332ش، ج 1، ص 433 .

[12] . محمد مرتضى حسینی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر، 1414ق، ص 456.

[13] . عبدالحمید عمر، معجم اللغه العربیه المعاصره ،بیروت، عالم الکتب، 1429 ق، ج 3، ص 1943.

[14] . همان، ص 1944.

[15] . سید مهدی علیزاده موسوی، معیارهای ایمان و کفر، قم، دار الإعلام لمدرسه اهل البیت( علیهم السلام)، 1393، ص68.

[16] . مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، دار النشر و دار إحیاء التراث العربی، 1207ش، ج 4، ص 1872

[17] . سید مرتضى علم‏الهدى، الذخیره فى علم الکلام، جامعه‏ى مدرسین، قم، [بى‏تا].ص 534.

[18] . سید مرتضى علم الهدی، همان، ص 534.

[19] . عبدالمنعم، محمود عبدالرحمان. معجم المصطلحات والالفاظ الفقهیه، دار الفضیله [بى‏جا، بى‏تا]، ج 1، ص 487.

[20] . ر. ک. عبدالمحمد شریفات، موانع تکفیر با تأکید بر مسئله جهل از دیدگاه ابن‏تیمیه‏، مجموعه مقالات کنگره جهانى جریان هاى افراطى و تکفیرى از دیدگاه علماى اسلام، ، قم، دارالاعلام لمدرسه اهل البیت(ع)، 1393، ج‏1، ص 163.

[21] . احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، همان ، ج 20، ص 86.

[22] . همان، ج 12، ص 335 .

[23] . همان، ج 17، ص 78.

[24] . علی بن نایف الشحود، أحکام المرتد عند شیخ الإسلام ابن‏تیمیه، نرم افزار المکتبه الشامله کتابخانه بزرگ اسلامی، ج 1، ص 68- 109 ..

[25] . همان، ج 12، ص 487 و 498.

[26] . احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، همان، ج 12، ص 487 و 498.

[27] . احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، همان، ج 35، ص 99- 103؛ ج 12، ص 180.

[28] . احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، الاستقامه، قاهره، دار الحدیث،2005م، ج 1، ص 164.

[29] . سید مهدى علیزاده موسوى، تبارشناسی سلفی‌گری و وهابیت، دفتر تبلیغات اسلامی، قم،1389ش، ج 1، ص 94.

[30] . ر. ک. مهدی فرمانیان، چیستى و چرایى شکل‏گیرى جریان‏هاى تکفیرى ودلایل قدرت‏یابى آنها در دهه اخیر، مجموعه مقالات کنگره جهانى جریان هاى افراطى و تکفیرى از دیدگاه علماى اسلام، قم، دارالاعلام لمدرسه اهل البیت(ع)، 1393، ج‏2، ص 25.

[31] . بر اساس نظریه هجرت، گروهی به نام «التکفیر والهجره» به وجود آمد. این گروه از قاهره بیرون رفتند؛ تا در اطراف قاهره، یک جامعه غیرجاهلی درست کنند.

[32] . حمیدرضا اسماعیلی، القاعده از پندار تا پدیدار، تهران، مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، 1386، ص93.

[33] . همان، ص96.

[34] . جمعی از نویسندگان، اصلاحات سیاسی در عربستان سعودی، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، 1386ش، ص204.

Share