کامران کرمی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
روابط آمریکا و عربستان سعودی یکی از پایدارترین روابط سیاسی در نظام بین الملل می باشد که در طول هشت دهه همچنان به قوت خود باقی است، هر چند که در مقاطعی سبب بروز نگرانی بخصوص از سوی عربستان شده است. مهمترین مسائلی که موجبات دلخوری عربستان از آمریکا شده است و ریاض را به ترک کرسی غیردائم شورای امنیت ترغیب نموده است، به ماهیت تحولات بهار عربی و در موضوعاتی چون مصر، سوریه، و ایران برمی گردد که از دید مقامات سعودی، قاطعیت و شفافیت آمریکایی ها را در پی نداشته است. در این میان گفته های بندر بن سلطان بن عبدالعزیز رئیس استخبارات عربستان هم مزید بر علت گردیده و موجب شده تا دولت سعودی مسئله ارزیابی مجدد در روابط با آمریکا را مطرح کند. حال در دل این ارزیابی مجدد چه نگرانی هایی نهفته است و آیا می تواند نوعی گسست در راهبرد امنیتی دو دولت باشد، موضوعی است که در این مقاله بدان خواهیم پرداخت.
کلیدواژگان: عربستان، آمریکا، اتحاد راهبردی، نگرانی های امنیتی، انرژی، موازنه منطقه ای
تحلیل رخداد
از تأسیس دولت سوم سعودی در سال 1932 و بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم تا بدین روز، فارغ از مقاطعی، روابط عربستان با ایالات متحده همواره روابطی استراتژیک و بر مبنای الگوهایی چون ائتلاف با هژمون، همکار استراتژیک، وابستگی و وابستگی متقابل تعریف گردیده است. در واقع رابطه عربستان سعودی در پیوند با آمریکا تحت عنوان متحد راهبردی تعریف می گردد. روابطی که در آن نفت مابه ازای امنیت را به دنبال داشته است و عربستان توانسته است ضمن تأمین نیازهای مالی و امنیتی خود به متعادل کردن متغیرهای مداخله گر در نظام منطقه ای خاورمیانه بپردازد. موازنه ای که در طول هشت دهه در راهبرد امنیت ملی آمریکا جایگاه ویژه ای داشته است و توانسته است متقابلا نیاز امنیتی خاندان آل سعود را تأمین نماید. حفظ و تداوم این معادله آنهم بدون امضای تفاهم نامه امنیتی موضوع جالبی است که ذهن استراتژیست های امنیت ملی را به خود مشغول داشته است. در واقع در تحلیل این موضوع باید گفت که متغیرهایی چون نفت، امنیت و موازنه کانون و شالوده ی این رابطه ی راهبردی را تشکیل می دهند و تا زمانی که در کارکرد این متغیرها که نوعی پیوستگی با یکدیگر دارند، تداخل صورت نگیرد، این معادله به قوت خود باقی است.
در طول چند دهه گذشته، آنچه برای عربستان سعودی حائز اهمیت فراوان بوده، تضمین امنیت داخلی و ثبات منطقه ای بوده است و در مقابل تضمین های پایداری در مورد مسئله ثبات و صدور بی ضرر انرژی به ایالات متحده داده است. در سطح منطقه خاورمیانه که برای آمریکا اهمیت راهبردی دارد، عربستان سعودی توانسته است با موازنه سازی در مقابل جریان های رادیکال و تجدیدنظرطلب، نقش بازیگر موازنه گر را به خوبی ایفا نماید. از اینرو این معادله در هم تنیده و پیچیده موجب گردیده تا عربستان علی رغم پرونده هایی چون تحریم نفتی، بنیادگرایی، حقوق بشرو … همچنان به عنوان یک همکار و شریک قابل اعتماد برای آمریکا باقی بماند.
اما روی دیگر سکه ظهور متغیرهای مداخله گر در بستر این روابط است که نشانگان آن در طول هشت دهه اخیر در چند مسئله از جمله بحران نفتی 1973، 11 سپتامبر 2001 و بهار عربی در سال 2011 بوجود امده است. این سه بحران اصلی موجب گردید تا در مقاطعی نوعی سوءتفاهم در روابط دو دولت مشاهده شود که پس از مدتی به دلیل نیازهای متقابل در حاشیه قرار گرفت، اما سایه خود را بر روی نگرانی های امنیتی عربستان قرار داد. نگرانی عربستان ریشه در برخی محدودیت های داخلی و منطقه ای دارد. آنچه برای عربستان در سطح داخلی بسیار اهمیت دارد، تأمین امنیت دولت و خاندان آل سعود است و این مسئله باعث گردیده تا عربستان به دلیل محدودیت های قدرت نظامی خود و نگرانی از حرکت ها و خیزش های رادیکال چه در داخل و چه در سطح منطقه ای رویکرد محافظه کارانه ای را در پیش بگیرد که منطق آن بر احتیاط، حفظ وضع موجود و مدیریت الگوی رفتاری بازیگران رادیکال پیرامونی باشد.
این نگرانی بخصوص در مقاطعی از جانب بازیگرانی چون ایران، عراق، سوریه وجود داشته و دارد و باعث گردیده تا عربستان به دلیل محدودیت های قدرت نظامی و آسیب پذیری های عمق استراتژیک در مرزهای شرقی و غربی که منابع حیاتی نفت و اماکن مقدس مکه و مدینه که منبع قدرت نرم عربستان را در دل خود جای داده است سبب شود تا عربستان سعی نماید موازنه منطقه ای را در اتحاد با یک قدرت فرامنطقه ای هژمون برقرار سازد.
دو موضوع به نگرانی های عربستان دامن زده و می زند و سبب شده تا این موضوع در خاندان آل سعود همواره مورد بحث باشد که تا چه زمانی می بایست به حمایت های ایلات متحده پشت گرم بود. از اینرو موضوع ارزیابی مجدد در روابط که در واقع نوعی بازتعریف مقدورات و محذورات و توجه به شرایط محیطی است، از سوی مقامات عالی عربستان مطرح شود که می تواند حاوی 2 نکته کلیدی باشد.
1- نکته اول در واقعیت های نفت می باشد. بر اساس گزارش آژانس بین المللی انرژی ایالات متحده تا دو دهه آینده بخش اعظمی از نیازهای نفتی خود را تأمین خواهد کرد و وابستگی خود را به نفت خاورمیانه و در رأس آنها عربستان کم خواهد نمود و از طرفی عربستان هم به دلیل نیازهای داخلی خود برای تأمین برق و موارد دیگر و محدودیت های انرژی های جایگزین بخش اعظمی از نفت خود را مصرف خواهد کرد. با تحقق این معادله در دو دهه آینده تصویر روشنی از تعریف یک استراتژی امنیتی در پیوند با آمریکا وجود نخواهد داشت.
2- نکته دوم اینکه عربستان همواره سعی نموده تا در رفتار سیاست خارجی خود رویکرد مستقلانه تری را نسبت به دیگر بازیگران خاورمیانه که متحد آمریکا هستند، در پیش بگیرد و خود را از وابستگی های امنیتی به سمت تعادل در نیاز امنیتی به آمریکا هدایت کند. خریدهای تسلیحاتی گسترده در چارچوب موازنه سازی درونگرا در این قالب صورت می گیرد. مقامات سعودی سعی دارند تا با تقویت زیرساخت های نظامی و آموزش و نهادسازی در درون نیروهای نظامی این وابستگی را محدود سازند و در سطح منطقه ای هم زمینه ها را برای موازنه در چارچوب یک قدرت منطقه ای که بالقوه هم منبع تهدید نباشد، حفظ نمایند. چرا که در صورت فقدان حمایت های آمریکا بتوان با تکیه بر توانایی های داخلی استراتژی های امنیت ملی را ترسیم نمود.
با توجه به اهمیت این دو موضوع در راهبرد امنیت ملی عربستان و بحث و تبادل نظر مقامات سعودی، واضح است که عربستان بویژه با توجه به محدودیت های کارکردی در انتقال قدرت به نسل سوم، نگرانی های بالقوه جدی ای از گسست و شکاف در رابطه با آمریکا دارد و این نگرانی بخصوص در عدم حمایت آمریکا از مصر در جریان خیزش های عربی واقعیت پیدا نمود.
بنابراین می توان گفت که اگر شرایط منطقه ای مساعد بحران های بعدی باشد و توانایی مدیریت متغیرهای مداخله گر در روابط دو کشور وجود نداشته باشد و سطح مسائل راهبردی از همکاری محدود گردد، باید گفت که در روابط عربستان و آمریکا گسست ایجاد خواهد شد و بر نگرانی های عربستان دامن خواهد زد. بنابراین نیاز متقابل دو دولت به یکدیگر تابعی از شرایط متغیر محیطی و تصورات ادراکی است که می تواند بر غلبه یافتن یکی از الگوهای همگرایی و واگرایی بر دیگری تأثیرگذار باشد. نکته دیگری که بایستی مورد توجه قرار گیرد این است که سعودی ها حاضر نیستند که روابط خاص خود با ایالات متحده را بر سر چنین موضوعاتی که امکان مصالحه در آنها وجود دارد به خطر بیندازند. تنها زمانی می توان شاهد واکنش قاطع سعودی ها بود که امکان مصالحه وجود نداشته باشد و عربستان مجبور به انتخاب های صریح شود. بویژه که اگر محیط سیاسی جدید خاورمیانه باعث ارزیابی در راهبرد امنیتی با آمریکا گردد.